بلك متال، دِد متال، مريلين منسون، كليساي شيطان، satanic bible، آنتون لاوي و كلماتي از اين دست شايد بارها به گوش شما خورده باشد؛ يا افرادي را كه كم هم نيستند، ديده باشيد كه خود را طرفدار اين نامها ميدانند، موسيقيهاي عجيب و غريب منسوب به اين اسامي را گوش ميكنند، گاهي لباسهاي عجيب و غريب ميپوشند و به قول خودشان «تريپ خفن ميزنند» يا با علامتهاي خاصي كه بر ديوارهاي شهر از بزرگراهها گرفته تا خيابانهاي فرعي و كوچه پس كوچههاي محلههاي مختلف با خطهاي كج و معوج ترسيم شده است مثل 666، علامت ستاره 5 پر (پنتاگرام)، صليب شكسته و صليب وارونه برخورد كرده باشيد. از اينها گذشته حتما زياد شنيده ايد كه در فلان كشور اروپايي يا امريكا يك عده شيطانپرست در يك حركت جمعي آدمي را تكهتكه كرده و خوردند يا به كودك خردسالي تجاوز كردند و سپس او را كشتند.
اخيرا در كشور ما نيز هر از گاهي اخباري از فعاليت رو به گسترش شيطانپرستان و دستگيري برخي از آنها توسط پليس به گوش ميخورد.
حركتهاي اجتماعي بيتل در دهه 60، هيپي در دهه 70، پانك در دهه 80، رپ، متاليكا، هوي متال و يكي دو خرده جريان ديگر در دهه 90 ميلادي يك سري حركتهاي هدايت شده از سوي دستگاههاي قدرت غربي هستند كه بر پايه موسيقي براي جذب، كنترل و هدايت لايههاي پايين جوانان (در بدو امر غربي و به دنبال آنان ساير كشورهاي جهان) با اهداف اقتصادي، فرهنگي و امنيتي شكل گرفتهاند. دنياي غرب تا كنون 2 مرحله مدرنيته و پست مدرنيته را از سر گذرانده و در حال ورود به مرحله ترانس مدرنيته است. در عصر مدرن نگاهها از آسمان به سوي زمين چرخيد و انسانمحوري جاي كليسا محوري را گرفت. در دوره پستمدرن خود (نفس) محوري جاي انسانمحوري را گرفت و در دوره معاصر (ترانس مدرن) بشر غرب در سير قهقرائي تمدن خود به پايينترين مراتب يعني شيطانمحوري سقوط كرد. بر اين اساس جرياني هم كه براي دهه نخست قرن 21 طراحي و تكثير شده است جريان Satanism، شيطانگرايي (شيطانپرستي) است.
تعريف شيطانپرستي
شيطانپرستي به معني پرستش شيطان به عنوان قدرتي فوقالعاده قوي و بسيار قويتر و موثرتر از نيروهاي خوب دنيوي همچون خدا است. در شيطانپرستي، شيطان به عنوان نماد قدرت و حاکميت بر روي زمين، قدرتي به عنوان برترين قدرت دو جهان مورد توجه و پرستش قرار دارد و اين دنيايي را که به عنوان دوزخ برشمرده ميشود را قانونمند ميکند. البته اين تعريف بيشتر درباره نحله هاي سنتي شيطان پرست صادق است. در يک تعريف عام تر شيطانپرستي، پرستش قدرت پليدي است.
طبق يك دستهبندي ديگر دو تعريف براي گروههاي شيطان پرستي ارائه شده است:
تعريف اول: هر گروهي که شيطان را به عنوان خدا قبول داشته باشد و آن را عبادت کند، که معمولاً از آن به عنوان الهه سياه نيز ياد ميکنند.
تعريف دوم: اين تعريف معمولاً توسط بنيادگرايان مسيحي مورد استفاده قرار ميگيرد. طبق اين تعريف گروههايي که از دين مسيحيت تبعيت نکرده و يا عيسي عليهالسلام را با خصوصياتي که در دين مسيح تعريف شده است، قبول ندارند شيطانپرست ناميده ميشوند. (جامعهشناسي شيطانپرستي، مريم سعادتي، پايگاه اينترنتي جامعهشناسي ايران)
ديرينه تاريخي شيطانپرستي
با توجه به تحليلها و تعريفهاي گوناگوني كه از شيطانپرستي ميشود و همچنين تئوريهايي كه در زمينه منشا ظهور آن وجود دارد، پژوهشگران مختلف نقطه آغاز گوناگوني را براي اين جريان در نظر ميگيرند.
طبق يكي از اين تحليلها در زمانهاي قديم انسانها در برابر هر چيزي که قدرت مقابله با آن را نداشتند و از درک آن عاجز بودند، تسليم ميشدند و سجده ميکردند. شيطانپرستي قديمي بر اساس سنتهـاي خداپرستــي و شيطان پرستي واقع نشده است و نميتواند اين گونه باشد لذا آنها براي اين که در مقابل قدرتي بزرگ سجده کنند و مسلما اين قدرت در شب از عظمت مخصوصي برخوردار بوده است به ستايش و پرستش موجودي فوق طبيعي و دهشتناک که قدرت فوق العاده اي دارد ميپرداختند که مبدا شيطان پرستي قديمي را به وجود آورد.
عدهاي ديگر معتقدند كه شيطانپرستي رهاورد قرون وسطي در غرب است و به نوعي واكنش انسان غربي مستاصل از سختگيريهاي كليسا به دينداري است.
ديدگاه سومي كه شيطانپرستي را صرفا با نمود و ظهور امروزي آن تعريف كرده، معتقد است كه شيطانپرستي را برخي عناصر فاسدالاخلاق با اتكا به گرايشهاي توراتي و پروتستاني به صورت مخفيانه در سالهاي آغازين قرن بيستم و با ويژگيهايي همچون گناهگرايي، قتل، تجاوزات جنسي، هدم اصول اخلاقي، بيتوجهي به ديدگاههاي توحيدي و... پايهگذاري كردند. (نحوه ورود و شكل گيري گروههاي شيطانپرستي در ايران (1)، خبرگزاري فارس، 11/10/1386)
شيطانپرستي نوين
با توجه به اين که مقصود ما از طرح بحث شيطان پرستي آشنايي با جريان نوظهور انحراف جوانان از رهگذر افزايش ارتباطات ما با دنياي غربي بويژه امريکايي است، لذا بررسي شيطان پرستي مدرن (نوين) هدف اين مقاله است.
طبق يك بررسي شيطانپرستي نوين در انگلستان به وجود آمد كه البته زياد نيز تعجب برانگيز نيست؛ زيرا انگليس يکي از کشورهايي است که جادوگران بسياري داشته است. (جامعهشناسي شيطانپرستي، مريم سعادتي، پايگاه اينترنتي جامعهشناسي ايران)
ماجرا از اين قرار است كه در اوائل قرن نوزدهم بعضي از اشراف انگلستان ـ كه عضو گروه فراماسونري Ordo Temple Orientis بودند ـ به رهبري سر فرانسيس داشود، گروه شيطانپرستان به نام باشگاه آتش جهنم را در شهر لندن تأسيس نمودند و از اوائل قرن نوزدهم شهر لندن مركز شيطانپرستان در اروپا گرديد. استفاده از مواد مخدر و انجام مراسم مبتذل جنسي، فعاليت اصلي اين گروههاي شيطانپرست را تشكيل ميداد. (وبلاگ مجاهد مجازي، مقاله شيطان پرستي، نوشته مهندس مهدي حقوردي طاقانكي)
شيطانپرستي نوين بر خلاف شيطانپرستي كهن اعتقادي به وجود شيطان خارجي ندارد، بلکه شيطان را در طبيعت و در وجود هر انساني ميداند و اين باطن هر کسي است که شيطان در آن وجود دارد. مراسم شيطانپرستي جديد مراسمي براي دعوت از شيطان باطني و حس اهريمني دروني است که با اعمال جنسي آرام و ارضا ميشود. آنها جسمپرست هستند و اعتقاد دارند هر آنچه که وجود دارد مديون آلت تناسلي آدمي است. ديگر اينکه انسان بايد کاملترين لذت جسماني و جنسي را در اين دنيا ببرد. آنها معتقدند که روح کسي که در دنيا لذت جسماني لازم را نبرده است بعد از مرگ به اين دنيا برميگردد و لذت جنسي خود را کامل ميکند. در مراسم شيطانپرستي جديد مخلوطي از اسپرم به همراه ادرار به عنوان آب مقدس بر روي حاضرين پاشيده ميشود. (همانند آب مقدس در مراسم عشاي رباني مسيحيت)(جامعهشناسي شيطانپرستي، مريم سعادتي، پايگاه اينترنتي جامعهشناسي ايران)
اما عموما نقطه عطف گسترش شيطانپرستي نوين را به آغاز فعاليت رسمي اين فرقه در آمريكا به سال 1960 برميگردانند. نكته ضروري و قابل توجه در اين مقطع نقش قابل توجه يك مامور شناخته شده سازمان مركزي جاسوسي آمريكا در شكل گيري جريان مذكور است كه در ادامه به آن اشاره خواهد شد.
انواع شيطان پرستي از نظر ايدئولوژي
شيطانپرستي فلسفي
اين شاخه از شيطان پرستي را به طور غير رسمي منتسب به آنتوان لاوي ميدانند. در نظر شيطانپرستان فلسفي، محور و مرکزيت عالم هستي، خود انسان است، و بزرگترين آرزو و شرط رستگاري اين نوع از شيطانپرستان برتري و ترفيع ايشان نسبت به ديگران است. شيطانپرستان فلسفي عموماً خدايي براي پرستش قائل نيستند و به زندگي غيرمادي بعد از مرگ نيز عقيدهاي ندارند. البته زندگي اين گروه از شيطانپرستان عاري از مسائل ماورايي و معنوي نيست. در نظر شيطانپرستان فلسفي، هر شخص خداي خويش است.
شيطانپرستي لاويي
اين نوع از شيطانپرستي بر مبناي فلسفهٔ آنتوان شزاندر لاوي (Anton Szandor LaVey)بر اساس کتابش "انجيل شيطان" و ديگر آثارش شکل گرفته است. لاوي موسس کليساي شيطان (1966) و تحت تأثير نوشتههاي فردريک نيچه، آليستر کرالي، اين رند، مارک د سيد، ويندهام لويس، چارلز داروين، آمبروس بيرس، مارک تواين و بسياري ديگر بوده است.
شيطان در نظر لاوي موجودي مثبت بود. وي در حالي که تعاليم خداجويانه کليسا را مورد تمسخر قرار ميداد به مسائل جهان مادي نيز اعتنايي نداشت.
يک شيطانپرست لاويي، خود را خداي خويش ميداند. آيين مذهبي اين گروه از شيطان پرستان بيشتر شبيه به فلسفه ميجيک کراولي با ديدي جلو برنده به سمت شيطانپرستي است. يک شيطانپرست لاويي معتقد است کساني که خودشان را شيطانپرست ميدانند بايد به طرز فکر گروهي شيطانپرستان وفادار بوده و آن را از لحاظ اخلاقي قبول داشته باشند، و ازگرايشهاي انفرادي بپرهيزند. از اين به بعد بايد به طور دائمي يک سر و گردن بالاتر از کساني باشند که خود را از لحاظ اخلاقي، قوي ميدانند و بايد در بشر دوستي خود، بدون تامل عمل کنند.
شيطانپرستي ديني
اگرچه ضروري است كه متذكر شويم اينكه اساساً آيا ميتوان شيطانپرستي را ديني خواند، محل سوالهاي جدي است، لكن با توجه به اينكه در اغلب كشورها چنين دستهبندي ارائه شده است از عنوان "شيطانپرستي ديني" عيناً استفاده ميشود.
مبناي بنيادين اين نوع از گرايش به شيطانيسم، پرستش يك نيروي ماوراء الطبيعه اساطيري و يا چند خدايي ميباشد. عمده پيروان آن به خدايان رم باستان، الهههاي شرقي و... گرايش دارند . اما ركن اصلي اين نوع نيز مانند ساير انواع تاكيد بر پرورش استعدادهاي شخصي انسان و در حقيقت خودپرستي است. (نحوه ورود و شكل گيري گروههاي شيطانپرستي در ايران (1)، خبرگزاري فارس، 11/10/86)
از آنجا كه اين گروه از شيطانپرستان خود را بسيار قديمي و قديميتر از بقيه ميدانند، نام شيطانپرستي سنتي را براي خود انتخاب كرده و به شيطان پرستان فلسفي، شيطانپرستان معاصر ميگويند.
شيطانپرستي گوتيك (شرپرستي)
اين فرقه از شيطانپرستان، به دوران تفتيش عقايد مذهبي از طرف کليسا مربوط ميشوند. اين نوع شيطانپرستان معمولاً به اعمالي از قبيل خوردن نوزادان، قرباني کردن دختران باکره و نفرت از مسيحيان متهم هستند. اين طرز فکر در کتاب "ماليوس ماليفيکاروم" دسته بندي شده است. ماليوس ماليفيكاروم کتابي است که در دوران تفتيش عقايد توسط کليسا (1490 م) تاليف شد. اين کتاب حاوي مطالبي از جنگيري و جادوگري و مطالبي خرافي از اين دست است. ترجمه لغوي نام کتاب، "پتک جادوگران" است.
شيطانپرستي گوتيك شباهت زيادي به جادوگري دارد. دنياي آن پر از افسانههاي گوناگون، شياطين متعدد و افراد مختلف، خصوصا جادوگران، است.
در دنياي امروز کشورهاي مختلفي مانند امريکا، انگليس، آلمان و حتي چين داراي کليساي شيطان هستند. بر خلاف ادعاي شيطانپرستان جديد که بر اساس متون انجيل شيطاني بر عدم کودکآزاري و آزار حيوانات پافشاري ميکنند اما وحشتناکترين اعمال توسط آنها تنها براي مقابله با دستورات الهي انجام مي شود. (جامعهشناسي شيطانپرستي، مريم سعادتي، پايگاه اينترنتي جامعهشناسي ايران)
اصول اعتقادات شيطانپرستي نوين
شيطانپرستان داراي اعتقاداتي هستند كه در كتاب انجيل شيطاني آمده است. فصل اول انجيل شيطاني حاوي اصول نه گانه شيطانپرستي است:
1. شيطان به جاي رياضت نماينده افراط است. (البته به تعبير ديگري از معتقدين به اين مرام شيطان دست و دلبازي كردن را بجاي خساست واجب كرده است.)
2. شيطان به جاي اينكه نماياننده توهمهاي معنوي باشد نماينده زندگي مادي است. (همه مسائل و تجارب غيرمادي و معنوي از ديد آنها توهم و دروغ و تظاهر خوانده ميشود.)
3. شيطان نشان دهنده عقل پاك به جاي خودفريبي متظاهرانه است.
4. شيطان نشانه عشق به افرادي است كه لياقتش را دارند نه هدر دادن آن براي افراد نمك نشناس. (درست برعکس مسيحيت و ساير اديان که عشق به انسانها را به انسان آموزش ميدهد.)
5. شيطان به ما انتقام جويي را به جاي برگرداندن طرف ديگر صورت نشان ميدهد. (درست برخلاف کلام حضرت عيسي(ع) كه پاسخ سيلي را برگرداندن طرف ديگر صورت ميداند. در اسلام نيز هر چند در برابر ظلم سکوت نميکند اما پاسخ يک سيلي را فقط يک سيلي ميداند و بس!)
6. شيطان به ما مسئوليت در برابر مسئول را به جاي مسئوليت در برابر موجودات ترسناک خيالي ميآموزد. (يك شيطانپرست خود را فقط در برابر کسي مسئول ميداند که در برابرش مسئوليت دارد نه ساير افرادي که ممکن است درگير عملي شوند که او انجام ميدهد اما افراد مومن به اديان تنها به خاطر ترس از معاد تن به انسانيت دادهاند.)
7. شيطان ميگويد که انسان حيوان ديگري است، گاه برتر و اکثر مواقع به دليل "روح خدايي و پيشرفت ذهنياش که از او بدطينتترين حيوان را ساخته است" پست تر است. (دقت کنيد که روح خدايي که به اعتقاد اديان منشاء و دليل بزرگي و خوبي انسانهاست در اين نظريه دليل بدطينتترين بودن اوست.)
8. شيطان آنچه را که گناه مينامند، عواملي براي ارضاي نيازهاي فيزيکي، حسي و رواني ميداند. (يعني گناهان را براي ارضاء نيازهاي انساني لازم ميداند.)
9. شيطان بهترين دوست کليساست زيرا در تمام اين سالها وجود شيطان باعث ماندگاري كليسا شده است.
(www.zeitoon.net)
در مقايسه با اين جملات، آنتوان لاوي ۹ گناه شيطاني را نيز نام برده است: حماقت، ادعا و تظاهر، نفس گرايي، انتظار بازپس گرفتن از ديگران (آنچه به آنها داده ايد)، خود را فريب دادن، پيروي از رسوم و عقايد ديگران، روشن بيني ناکافي، فراموش کردن ارتدکسي گذشته (به طور مثال، قبول کردن چيزي قديمي در بستهبندي جديد به عنوان نو)، غرور و افتخار بي حاصل (مانند غروري که هدف شخصي را از درون ميپوساند) و کمبود محسنات. (جامعهشناسي شيطانپرستي، مريم سعادتي، پايگاه اينترنتي جامعهشناسي ايران)
انجيل شيطاني
انجيل شيطاني کتابي است که شيطان پرستان از آن براي عبادت و دعاهاي خود و همچنين استفاده در مراسم خود استفاده ميکنند . اين کتاب شامل کلمات عبري و يوناني و انگليسي است که معني دقيق برخي از كلمات آن هنوز کشف نشده است؛ اما چيزي که ميتوان فهميد اسامي شيطان و دعوت از او براي قدرت دادن به شيطانپرستان است. بسياري از دعاهاي اين كتاب بر عكس دعاهاي انجيل مسيحيت است. همچنين بسياري از شعائر آن براي قدر نهادن به عظمت و قدرت شيطان به عنوان قدرت مطلق است.
كليساي شيطان و معبد سِتْ
کليساي شيطان يک سازمان فلسفي براي معتقدين به مبادي فلسفي شيطانپرستي براي پرستش شيطان است. مناسك اين پرستش را آنتوان لاوي در انجيل شيطان نوشته است. اين کليسا در ۳۰ آوريل ۱۹۶۶ ميلادي در سانفرانسيسکو تأسيس شد.
(ويكي پديا ذيل عنوان كليساي شيطان)
از ديگر پرستشگاههاي شيطان پرستان معبد ست (Temple of Set) است. معبد سِت يکي از مخوفترين، مشهورترين و مخفيترين سازمانهاي شيطانپرستي است. معبد سِت اولين جامعه مخفي است که ادعاي رهبري جهاني «طريقت دست چپ» در جهان را دارد. تعاليم آن شامل فلسفه شيطان و تمرينات سحر است. سِت (Set) نام يکي از خدايان مصر باستان است.
معبد ست در سال ۱۹۷۵ توسط مايکل آکينو (Michael Aquino) در سانفرانسيسکو بنيان گذاري شد. او و گروهي ديگر از کشيشان کليسايشيطان به خاطر اختلافات فلسفي و مديريتي، همچنين به خاطر فساد موجود در کليساي شيطان، از آن جدا شده و سازمان معبد ست را تشکيل دادند. در همان سال، معبد سِت به عنوان يک کليساي بي فايده در کاليفرنيا به ثبت رسيد.(جامعهشناسي شيطانپرستي، مريم سعادتي، پايگاه اينترنتي جامعهشناسي ايران)
كشيش شيطان پرستي
همانگونه كه تمامي مكتبها مبلّغهايي داشتهاند، شيطانپرستي هم افرادي را جهت تبليغ در اختيار دارد. به اين افراد كشيش لقب ميدهند. اين كشيشها لباسهاي خاصي دارند. بدين گونه كه شنل و كلاه بزرگ مخصوصي به رنگ سياه بر تن ميكنند، عصا و يا چوب دستي كه بر روي آن عبارات عبري مخصوصي حك شده و سر آن پنتاگرام ديده ميشود در دست ميگيرند و كفش نوك تيزي نيز ميپوشند. اين گونه لباس مخصوص كشيش است و افراد ديگر گروه حق پوشيدن چنين لباسي را ندارند. كشيش در تمامي مراسم ديدار با شيطان حضور دارد و دعاهاي مخصوص به زبان عبري را او خوانده و افراد ديگر تكرار ميكنند.
افراد كشيش هم به تبليغ مكتب خود ميپردازند، هم افراد علاقهمند را به مكتب وارد كرده و به گروه معرفي ميكنند و هم دستور نابودي افراد خطاكار را ميدهند. 3 وظيفه اصلي كشيش كليساي شيطان به شرح زير است:
1- كشيش وظيفه تبليغ دين خود را دارد. بدين گونه كه او افرادي را از جوامع مذهبي مختلف ( بيشتر جامعه مسيحيت) انتخاب ميكند كه از دين خود ناراضي باشند و با تبليغ شيطانپرستي به عنوان دين برتر آنها را به اين مكتب ميخواند.
2 - كشيش وظيفه وارد كردن افراد به گروه را دارد. بدين گونه كه كشيش مراسم را براي فرد تازه وارد توضيح داده و در كارها به او كمك ميكند.
در قبايل آفريقايي نوشيدن جام خون يك حيوان و خواندن دعاهاي مخصوص از كارهايي است كه فرد تازه وارد بايد انجام دهد.
در گروههاي آمريكايي فرد تازه وارد تعميد داده ميشود. البته اين تعميد با غسل تعميد مسيحيت كاملاً متفاوت است. در اين تعميد دعاهاي خاصي خوانده شده و زنگ كوچكي كه در دست كشيش است شش بار در جهت جنوب، شش بار در جهت شرق و شش بار در جهت شمال در زمانهاي خاصي به صدا در ميآيد. كشيدن پنتاگرام بر روي تكه چوب با خنجري نوك تيز توسط فرد تازه وارد انجام ميشود. وقتي فرد تازه وارد مشغول كشيدن پنتاگرام است كشيش به همراه آتشداني سياه رنگ به دور او چرخيده و او را با دعاي مخصوص تعميد ميدهد.
معناي اين دعا چنين است:
«به نام شيطان بزرگ و افتخار او. انرژي عظيمي که اين امکان را به شما ميدهد كه روح خود را ارتقا بخشيد و کمبودهايش را با قدرت جايگزين کنيد. اوست كه هم اكنون در درون شما رخنه ميكند. خالصانه به نيروي روح خود و روح تاريکي ايمان داشته باشيد. آنچه باقي ميماند آرامش و دوري از افکار بيهوده است.»
چنين آمده است كه اگر فرد با تمامي دل و جان خود مشغول كشيدن پنتاگرام شود و به دعا گوش دهد هرگز از شيطانپرستي دست بر نخواهد داشت.
3 - كشيش وظيفه دارد با افراد خاطي مبارزه و آنها را نابود سازد. در شيطانپرستي توبه مفهومي ندارد و فرد خاطي بايد مجازات شود. (وبلاگ FeryOnline)
تحليل علائم و نمادهاي فرقه شيطانپرستي
در بررسي نمادهاي متعلق به شيطانپرستي خط بسيار روشني از ارتباط صهيونيسم و شيطانيسم به وضوح قابل مشاهده است .
شيطانپرستان داراي سمبلها و نشانههايي هستند که حتما همه ما بعضي از آنها را بروي تيشرتها، زيورآلات و بدليجات، کمربند، دستبند، بازوبند، کلاه و... ديده ايم. بد نيست تا معاني برخي از اين علائم را بدانيم:
پنج ضلعي وارونه (Inverted Pentagram): نشانه ستاره صبح؛ نامي که به شيطان تعلق دارد. اين علامت در مراسم مخفيانه کابالا و جادوگري براي احضار ارواح شيطاني استفاده ميشود. اين علامت را شيطانپرستان با دو ضلع در بالا و ملحدان با يک ضلع در بالا استفاده ميکنند. در هر حال اين علامت نشانه شيطان است و مهم نيست که يک نوک ضلع آن بالا باشد يا هر دوي آنها، دور آن دايرهاي کشيده شده باشد يا خير و يا روي آن كلمه Satanism نوشته شده باشد يا نه، در هر حال اين علامت، علامت شيطان است.
ديو بافومت (Baphomet): علامت شيطانپرستي؛ خداي شيطاني و سمبل شيطان. اين علامت ممكن است در جواهرات ديده شود.
666: در حقيقت علامت انسان و نشانه جانور (هيولا) محسوب ميشود. در مکاشفات 13:18 درباره اين عدد آمده است: « ... پس هركس حكمت دارد عدد وحش را بشمارد، زيرا كه 666 عدد انسان است.»
صليب شکسته يا چرخ خورشيدWastika or Sun Wheel) ): يک علامت مذهبي باستاني است که سالها قبل از قدرت گرفتن هيتلر به کار ميرفت. اين علامت در کتيبههاي بودايي و مقبرههاي سلتي و يوناني استفاده شده است. به نظر مي رسد اين علامت در آيين پرستش خورشيد، نشانه مسير حرکت خورشيد در آسمان باشد.
چشمي که به همه جا مي نگردAll Seeing Eye) ): آنها معتقدند که اين نماد چشم لوسيفر (شيطان) است و کسي که قدرت کنترل آن را دارد بر تمام داراييها حکومت ميکند. اين علامت در پيشگوييها به کار ميرود. جادوها، نفرينها، کنترلهاي روحي و تمامي انحرافات تحت اين علامت کار ميکنند. اين علامت، علامت روشنفکران نيز هست. اگر به پول رايج ايالات متحده نگاهي بيندازيد اين علامت را بر روي آن ميبينيد. اين علامت اساس نظم نوين جهاني است.
Ankh: سمبل باروري و شهوات در انسانها. مشابه اين علامت در جنبش فمينيسم نيز مورد استفاده قرار گرفته است. البته اين علامت همان نماد معروف جنس مونث است كه در ميان شيطانپرستان نيز مورد استفاده فراوان دارد.
صليب وارونه (Upside Down Cross): نشانه استهزاء و رد کردن مسيح ميباشد. گردنبندهاي آن توسط شيطان پرستان زيادي به کار ميرود. اين علامت را ميتوان همراه خواننده هاي راک و روي آلبوم هاي آنها ديد.
سر بز (Goat Head): بز شاخدار؛ بز مندس mendes همان ba'al بعل خداي باروري مصر باستان؛ بافومت؛ خداي جادو؛ بز طليعه يا قرباني. اين علامت يكي از راههاي شيطانپرستان براي مسخره كردن مسيح است. زيرا گفته ميشود كه مسيح مانند برهاي براي گناهان بشر كشته شد و بز نماد شيطان در مسيحيت است.
هرج و مرج ( :(Anarchyاين علامت به معناي از بين بردن تمام قوانين ميباشد. به عبارت ديگر " هرچه تخريب کننده است تو انجام بده" اين همان قانون شيطانپرستي است. اين علامت توسط پانکها، هويمتالها و راکها نيز به کار ميرود.
ضدعدالتAnti Justice) ): تبر رو به بالا علامت عدالت در روم قديم بوده است که علامت واژگون شده آن نشانه ضدعدالت يا شورش و طغيان مي باشد. فمنيست ها از دو تبر رو به بالا به معني مادرسالاري باستاني استفاده مينمايند. (جامعهشناسي شيطانپرستي، مريم سعادتي، پايگاه اينترنتي جامعهشناسي ايران؛ نحوه ورود و شكل گيري گروههاي شيطانپرستي در ايران(2)، خبرگزاري فارس، 11/10/1386؛ نگاهي اجمالي به فرق شيطان پرستي، هدي ديلمي، پايگاه اينترنتي زيتون نت.)
بز طليعه يا قرباني: يسم نيز مورد استفاده قرار گرفته است.86.راي مسخره كردن مسيح است. زيرا مشخصه هاي ظاهري
گذشته ازاعتقادات، اعمال و سمبلها، شيطانپرستان ظاهري متفاوت با ديگران دارند که مي توان آنها را به راحتي از جمع تشخيص داد.
بطور مثال مدل موهايشان عجيب و غريب است اکثرا ابروهايشان را مي تراشند يا به سمت بالا طراحي مي کنند، رنگ آرايششان اغلب مشکي، بنفش و قرمز تند است، پوست بدنشان را با اشکالي مانند جمجمه، صورتکهاي شيطاني و سمبلها خالکوبي ميکنند، لباسهايشان از جنس جير و چرم و اکثرا به رنگ مشکي و قرمز ميباشد، چکمههاي چرمي ساق بلند که اغلب با فلز تزئين شده است ميپوشند. افراد وابسته به اين فرقه مانند فراماسونها از برخي علائم و نمادهاي رفتاري نيز براي ابراز همراهي با اين فرقه استفاده ميكنند. يكي از اين علائم دست شيطان (يا كرنوتي در ايتاليايي) به معني حكومت شيطان است. اين علامت جهاني از سوي سياستمداران، افراد مشهور و گروههاي «هوي متال»، براي اظهار وفاداري به نيروهاي شيطاني به كار ميرود و علامت بصري به معناي «سلام شيطان» است. دست شيطان براي بوش و كلينتون بسيار آشنا است.:
لورا بوش و جرج بوش هر دو در هنگام آغاز دورة دوم رياست جمهوري در 20 ژوئية سال 2005 اين علامت را به كار بردند.
شيطانپرستي و گروههاي موسيقي
شيطانپرستي مدرن تا كنون با استفاده از موسيقي توانسته است به نفوذ خود در ميان قشر جوان كشورهاي مختلف جهان تحقق بخشد. عمده اقدامات شيطانپرستان در فضاي تاسيس و فعاليت گروههاي متاليكا دنبال شده است.
1. آشنايي با متاليكا
در سال 1981 يك نوازنده درام به نام "لارس الريچ" با انتشار يك آگهي فراخوان تشكيل يك گروه هوي متال را اعلام و پس از مدتي موفق به جذب افراد مختلفي ميشود. فعاليت اين گروهها مانند ساير گروههاي هوي متال به صورت غيرقانوني و زيرزميني در ظاهر و در باطن با حمايت سازمانهاي جاسوسي ايالات متحده آمريكا با شعارهاي اجتماعي و اعتراضي ادامه و گسترش مييابد. اين گروه چند سال بعد پيشنهادهاي Black metal را نيز دنبال كرد و ضمن ارائه آثار مختلف زمينه را براي شكلگيري گروههاي بعدي فراهم آورد .
متاليكا در حقيقت ضدارزشهايي را ارائه مينمايد كه شامل بازگشت به تاريكي (محور اصلي تفكرات شيطانپرستان)، بيرحمي و تجاوزات جنسي، فحاشي، هجوم و حمله به جامعه و فرهنگ عمومي آن است. خوانندگان اين گروه بر روي صحنه و در كليپهاي خياباني به خوردن و آشاميدن ميوههاي فاسد، ادرار، مدفوع، خون و مردار دست ميزنند و از كثيفترين گروههاي موسيقي جهان به حساب ميآيند. همچنين گفتني است متاليكا از همجنس بازي نيز دفاع مينمايد و آلبومي را در سالروز مرگ " كوئين"، همجنسباز بنام آمريكايي منتشر كرد. برخي آمارها حكايت از اين امر دارد كه تاكنون بيش از ده ميليون و دويست هزار كپي از آلبوم هاي اين گروه موسيقي شيطاني به فروش رسيده است.
2. تاريخچه جنبش بلك متال Black Metal
بلك متال در نروژ از زماني پديد آمد كه نئو وايكينگهاي نروژ در جستجوي راه و وسيلهاي براي نابود كردن مسيحيت در نــــروژ و بعد در تمام دنيا بودند و در اين راه انسانهاي بسياري را كشتند و كليساهاي زيادي را آتش زدند و بلكمتال را تا نهــايت نواختند که شايد خداي تاريك پاگانها باز گردد.
بازديدكنندگان و توريستها از نروژ به عنوان كشور حماسهها و افسانهها ياد ميكنند. پايتخت اين كشور هم اسلو است كه در مركز اين شهر همه چيز از خانه هاي سنگي زيبا تا معتادان و گدايان با قيافه هاي مختلف ديده مي شود.
در يكي از همين خانههاي مركز اين شهر و در يك اتاق شش ضلعي گروه mayhem به عنوان اولين گروه بلك متال نروژ شكل گرفت. در اين اتاق فرشهاي بسيار كثيف در زير پا، صليب هاي شكسته نازي بالاي سر به همراه صليب هاي برعكس و شمشير وايكينگها كه به در و ديوار آويزان شده ديده مي شود.
Hell hammerدر حال حاضر تنها عضو باقي مانده از تركيب تشكيل دهنده گروه است. پايه و اساس اين موسيقي در نروژ در اوايل دهه هشتاد شكل گرفت. اعضاي اين گروه در خانهاي زندگي ميكردند كه اطرافيان اين خانه از آن به عنوان خانهاي شيطاني ياد ميکنند.
Hell hammer مي گويد: "وقتي براي خريد به مغازهاي ميرفتيم پيرزنها به محض ديدن ما فرار ميكردند و به نوه ها و بچه هايشان مي گفتند: اينجا محل زندگي شيطان است."
گروه مشغول تمرين و كار بود كه dead خواننده گروه مغز خود را با شات گان متلاشي كرد. اعضاي گروه جنازه او را همان طور در حياط خانه رها كردند تا جسدش خوراک پرندگان شود.
Hell hammer مي گويد: "اين كار dead مرا متعجب نكرد چون او واقعا ديوانه بود و هميشه هم از قلعههاي عجيب نروژ صحبت ميكرد."
Hell hammerو euronymous گيتاريست گروه اولين كساني بودند كه جنازه dead را ديدند و اورانيموس ميگويد: ما وقتي جنازه او را ديديم كه مغز او روي زمين ريخته و خونش به ديوارها پاشيده شده بود.
Hell hammerميگويد: "اورانيموس قسمتي از مغز او را برداشت و با فلفل و سبزي پخت و خورد."
(جامعهشناسي شيطانپرستي، مريم سعادتي، پايگاه اينترنتي جامعهشناسي ايران)
3. دلايل استفاده از موسيقي متال
الف . جاذبه هاي مجازي و حاشيهاي موسيقي متاليكا مانند ايجاد فضا براي روابط آزاد دختران پسران.
ب. ارزان و قابل دسترسي بودن موسيقي با توجه به ارتقاءتجهيزات فني تكثير و توزيع.
ج . كاهش سطح حساسيت يا حساسيت زدايي از طريق نفوذ به خانوادهها، شركتها، اتومبيلهاي شخصي، رايانههاي شخصي و بالاخره گوشيهاي تلفن همراه. (نحوه ورود و شكل گيري گروههاي شيطانپرستي در ايران(2)، خبرگزاري فارس، 11/10/1386.)
4. مرلين منسون
همانطور كه در بخش قبلي به آنها اشاره شد، استفاده از موسيقي و به تبع آن ظهور خوانندگان جديد به مثابه شياطين نو، ظرفيتهاي جديدي را در اختيار شيطانپرستان قرار داد. "برايان هاگ وارنر" نام اصلي فردي است كه امروز به "مرلين منسون" يا به اختصار (MM) شهرت يافته است. وي كه اكنون علاوه بر هواداران چندين هزار نفري در اقصي نقاط جهان به عنوان شيطان بزرگ شناخته شد و مورد پرستش قرار ميگيرد. او مانند ساير افرادي كه از چهرههاي شاخص شيطانپرستي به حساب ميآيند دوران كودكي توام با سختيهاي فراوان مانند فقر و تنگدستي را سپري كردهاست.
"برايان وارنر" يا (MM) تاكنون توانسته است نقش يك منجي را براي شيطانپرستي ايفا كند و اين افراد را از بنبست عزلت خارج كرده و مجددا به عرصه فعاليتهاي اجتماعي وارد سازد.
مرلين منسون نيز مانند ساير چهرههاي شناخته شده شيطانيسم چندين مرحله در طول عمرش يعني طي 38 سال گذشته، براي مدت چند ماه يا چند هفته از نظرها دور شده و پس از طي زمان موردنظر با ارائه يك كنسرت بزرگ و يا در چهرهاي جديد و البته سخيفتر از گذشته ظاهر ميشود . (شيطانپرستان ادعا ميكنند كه در اين مدت به ملاقات شيطان و يا شياطين ميروند و دستوراتي را دريافت ميكنند.) گفتني است طبق اطلاعات موجود زماني كه اين افراد "غيب" ميشوند، جلساتي را با برخي مقامات بلندپايه امنيتي آمريكا و رژيم صهيونيستي برگزار مينمايند و خواستههايشان را مبني بر حمايتهاي مالي، حقوقي و... بيان ميكنند و از حمايت ايشان برخوردار ميشوند. (نحوه ورود و شكل گيري گروههاي شيطانپرستي در ايران(2)، خبرگزاري فارس، 11/10/1386.)
محسن يکي از جواناني که مدتهاي زيادي با اين افراد رفت و آمد داشته و بارها در مراسم آنها شرکت كرده است، ميگويد: براي اين افراد آهنگ جايگاه خاصي دارد و دِدمتال و بلکمتال از همه مهمترن. چون هر کسي که توي اين سبک ميخونه شيطونپرسته.
محسن اعتقاد دارد که مهمترين خواننده در اين سبک "مرلين منسون" است که سيديهايش قيمت بالايي دارد.
او اين نام مستعار را از ترکيب نام بزرگترين قاتل آمريکايي يعني منسون و نام يک کشيش به نام مرلين گرفته است. تمام آهنگهاي منسون بسيار وحشيانه و همگي با مضمون پوچگرايي و شيطانپرستي است.
(ظلمات است بترس از خطر گمراهي ، www.bornanews.com، 2/11/1386.)
شيطان پرستي مدرن، فراماسونري و صهيونيسم بينالملل
گزارشي كه خبرگزاري فارس در 2 شماره درباره نحوه ورود و شكل گيري گروههاي شيطانپرستي در ايران منتشر كرده است درباره بسترهاي ظهور شيطانپرستي در غرب به 5 عامل اشاره ميكند. فلسفه يوناني، پروتستانتيزم (اصلاح ديني)، معرفت شناسي يهودي از شيطان، افول معنويت و ظهور مكاتب فلسفي پوچگرا در عصر حاضر غرب و رمانسگرايي به عنوان كپي دروغين از اسطورهگرايي در جهان اسلام و آئينهاي شرقي براي پاسخگويي به خلا ناشي از احساس نياز به وجود قهرمان، 5 عامل جاري در فرهنگ غربي هستند كه زمينه را براي ظهور و گسترش شيطانپرستي در سرزمينهاي حامل اين فرهنگ فراهم ساخته است.
از طرفي صهيونيسم بينالملل با تكيه بر سرمايهداران بزرگ خود و با صرف مبالغ هنگفت دست به ساخت اين جريانها زده و همواره به طور عمدي تلاش ميكند تا نمادها و مناسك موجود در آئين يهود را در اين فرقهها تعميم دهد تا علاوه بر در دست داشتن رشته كنترل آنها همواره تصوير با هيبت و مخوفي را از خود در اذهان جهاني به جا گذارد. البته رفتارهاي صهيونيستها كه تبدل به هستهاي خاص و منسجم در دل جامعه يهودي شدهاند همواره مورد تاييد كليت يهوديان نبوده است و ريشه در محافل ثروت و قدرت جهاني دارد.
به عنوان نمونه يكي از جرياناتي كه توسط يهوديان در قالبي سياسي بازتوليد شده جريان فراماسونري است. هر چند شكل نخستين فرماسونري يك تشكل مخفي صنفي و فني در دايره معماران بود اما بعدها مورد بهرهبرداري سرمايهداران و قدرتهاي پنهان وابسته به محافل صهيونيستي قرار گرفت و تبديل به جرياني سياسي و فرهنگي گرديد و بر اساس منافع محافل زرسالار و زورمدار حامي خود در اقصي نقاط جهان گسترش يافت.
از آنجا كه در نسبت ميان صهيونيسم و فراماسونري شكي نيست درباره ارتباط ميان شيطانپرستي و صهيونيسم ميتوان به نمادها، آداب و مناسك مشترك شيطانپرستي با فراماسونري اشاره كرد.
به عنوان نمونه فصل مشترك مهم و اصلي اين جريانها الحاد و مبارزه با دينداري است. از ديگر نقاط مشترك ميتوان به فعاليت پنهاني و شبكهاي، سانتراليزم شديد در دو تشكل، برخورد قاطع و حذف فيزيكي افراد خارج شده از تشكيلات، مناسك جنسي و انجام رفتارهاي نابهنجار و غير متعارف از سوي افراد در برنامههاي گروهي اشاره كرد.
مشتركات شيطانيسم و يهوديت
متون ديني و اعتقادات يهود عمدهترين عامل ايجاد نحله فاسد فلسفي و فرهنگي (بخوانيد ضدفرهنگيِ) شيطانپرستي بوده است. از منظر نقش آئين يهود و صهيونيستها در شكلگيري شيطانپرستي چند نكته ذيل قابل توجه است:
1ـ براساس آموزههاي يهودي و عبراني شيطان نه يك موجود بد ، بلكه يك فرشته خادم براي آزمايش انسانها است. (نگاه مثبت يهود به شيطان)
2ـ در مكاشفات بخشي از كتاب مقدس يهوديان نيز به عدد 666 عدد مقدس شيطانپرستان اشاراتي شده و از آن به عنوان عدد وحش توصيف شده است كه بايد شمرده شود.
3ـ خواهناخواه متون يهودي منبع برداشت براي مسيحيان نيز قلمداد ميشوند و نگاه خاصي يهوديت به شيطان تاثيرات فراواني را بر مسيحيت داشته است. (نحوه ورود و شكلگيري گروههاي شيطانپرستي در ايران (1)، خبرگزاري فارس، 11/10/86.)
4- وجود كلمات عبري در انجيل شيطاني در كنار كلمات انگليسي و يوناني
5- حك شدن كلمات عبري در برخي نمادهاي شيطان پرستان مثل كلمات عبري روي عصاي مخصوص كشيش كليساي شيطان
6- شيوع آموزههاي جادوگري در يهوديت و شيطانپرستي به طور مشترك
7- اشتراك در آداب و مناسك كليساي شيطان و لژهاي فراماسونري مانند سلام شيطان (كرنوتي)، استفاده از ماسكهاي عجيب و غريب هنگام اداي مناسك و...
8- اشتراكات فراوان نحله تصوف آئين يهود (كابالا) و شيطان پرستي مانند مناسك جنسي هر دو فرقه، نماد پنتاگرام كه به مثابه ابزاري براي جادوگران كاباليست مورد استفاده قرار ميگرفته است و در شيطانپرستي يك نماد مقدس محسوب ميشود. (پژوهش پيوستن ستاره ها به فرقه كابالا، محمدعلي گنجي، گروه اجتماعي اداره كل پژوهش حوزه سياسي صدا و سيما، 10/7/1386.)
از ديگر نمادهاي مشترك شيطانپرستان و دين يهود ميتوان به بز بفومت، و استفاده از نماد رسمي رژيم صهيونيستي يعني پرچم اين رژيم توسط اين جريان الحادي اشاره كرد. (نحوه ورود و شكلگيري گروههاي شيطانپرستي در ايران (1)، خبرگزاري فارس، 11/10/86.)
ورود شيطانپرستي جديد به ايران
نحوه ورود
نوع جديد شيطانپرستي طي يك بازة زماني 10ساله با چند وقفه به ايران ورود يافته است. چند گروه عامل و حامل ورود شيطانپرستي به ايران بوده اند. اما به طور كلي چند اقدام، نقش بسزايي را در خصوص ورود جريان مذكور به ايران ايفا كرده است.
1ـ1 مهمترين عامل ورود شيطانپرستي به ايران رواج يافتن ميل جوانان به استفاده از موسيقي متاليكا و ساز گيتار بوده است. طي 10 سال گذشته موسيقي متاليكا به صورت زيرزميني و غيرمجاز وارد كشور شده و در چارچوب آن مفاهيم نحله انحرافي مورد بحث در اختيار جوانان قرار گرفتهاست.
2ـ1 اقدام تاملبرانگيز و بسيار ناشيانه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي دولت اصلاحات در صدور مجوز براي گروهها، آلبومها و كتابهاي اشعار موسيقي متاليكا نيز نقش اساسي را در جلب توجه عموم مخاطبين جوان به اين نحله انحرافي فراهم آورد.
در واقع بايد تاكيد كرد كه در كنار موسيقي زيرزميني، وزارت فرهنگ و ارشاد وقت نقش دروازهبان ورود يك جريان را با شرايط مورد اشاره ايفا كرد. گفتني است هوي متال، بلك متال، گوتيك متال يا متال گوتيك چند سبك از موسيقي شيطاني متاليكا بود كه وارد كشور شد. نمونهاي از متون ترجمه شدهاي كه به صورت قانوني در كشور به فروش رسيد در ادامه ميآيد:
uniting our tearful eyes... enchanting
At night... I kiss the erpent in thy tears
For years... thy sorrow I've mourned
تاريكي ... قلب خون آلود مرا در آغوش مي گيري
روياهايم .... چشمان اشكبارمان را متحد مي كند
فريبنده
در شب .... ابليس را در اشكهايم مي بوسم
براي سالها ... غم هاي تو سوگواري من است
Harken my moonchilds cry yearning for another night
Mourning my once beloved mezmorized and ravendark
گوش كن به صداي گريه فرزندان ماه من
كه آرزوي شبي ديگر را دارند
ماتم مو
:: موضوعات مرتبط:
شیطان پرستی؛ تهدیدی برای امنیت نرم ج.ا.ا. ,
,
:: بازدید از این مطلب : 437
|
امتیاز مطلب : 29
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11