نوشته شده توسط : حامد سیفی


شبکه هاي ماهواره اي و جنگ نرمبه دليل نبود آمار دقيق و روشن،
نمي توان حجم استفاده از شبکه هاي ماهواره اي را در ايران تعيين کرد وليکن با عنايت به شواهد و قراين موجود
مي توان حدس زد که ميزان بهره برداري از اين شبکه ها در سال هاي اخير افزايش محسوسي داشته است.
به لحاظ فني در159  مدار تلويزيوني در کل جهان،203  ماهواره تلويزيوني فعال است که از اين تعداد در80  مدار قالب دريافت در ايران، يکصد ماهواره تلويزيوني-يعني نيمي از ماهواره هاي جهان-قرار دارد. اين تعداد ماهواره ها، امکان تماشاي حدود18000  شبکه تلويزيوني را در ايران فراهم مي آورد.
با رسيورها و ديش هاي معمولي مي توان تا نزديک2000  کانال ماهواره اي را در ايران با کيفيت بالا دريافت کرد.  شبکه هايي که اکثر قريب به اتفاق  برنامه هاي آنها با سنت و فرهنگ ايراني و اسلامي در تضادند و اثرات مخرب روحي و رواني بر مخاطبين ايراني
مي گذارند و يکي از مهمترين تاکتيک هاي غرب در جنگ نرم عليه ارزش هاي اسلامي و ايراني است.
در بين شبکه هاي ماهواره اي که به سهولت در ايران قابل دريافت است، بيش از380  کانال خاص موسيقي وجود دارد که شبانه روز در حال پخش موسيقي، کلي‘، رقص، آهنگ هاي درخواستي و کنسرت هستند. عموم اين برنامه ها آکنده از حرکات ضداخلاقي و اروتيکال است. در حالي که علا وه بر اين شبکه  هاي اختصاصي موزيکال، حدود1200  شبکه هم در خلال برنامه هاي خود کلي‘ ها و شوهاي موزيکال پخش مي کنند.
در حوزه کودک و نوجوان بيش از250  کانال ماهواره اي قابل دريافت در ايران است ضمن آنکه بخش مهمي از برنامه هاي کانال هاي عمومي نيز به بخش برنامه هاي کودک و نوجوان اختصاص دارد. اين شبکه ها علاوه بر پخش کارتون هايي که عموما در تضاد با مباني اخلاقي ماست، به فرهنگ سازي ارزش هاي ليبرالي و اومانيستي غرب در ذهنيت اطفال ايراني  مي کند و آنان را شيفته زندگي آمريکايي و غربي مي نمايد. در حوزه مصرف زدگي و فرهنگ سازي پوشش و مد، حدود80  شبکه وجود دارد که اختصاص به نمايش مد ولباس دارد، لباس هايي که رسما تبليغ فرهنگ عرياني است.
اين شبکه ها، حتي تحت عنوان “ميس بيکيني” به تبليغ لباس زير مردانه و زنانه مي پردازند. بايستي بدانيم که تبليغ پوشش غربي صرفا به اين کانال ها منتهي نمي شود و ساير شبکه هاي ماهواره اي نيز در متن برنامه هاي خويش بدان اقدام مي ورزند.
در کنار کانال هاي ماهواره اي فوق، حجم شبکه هاي اروتيک قابل توجه است. مروري بر موارد فوق که به اجمال اشاره شد نشان مي دهد که امپرياليسم رسانه اي دنبال هويت زدايي از کشورهاي غير غربي و
بويژه اسلامي و تبليغ و ترويج فرهنگ منحط غربي است. حجم انبوه و روزافزون اين شبکه ها باعث رويگرداني مخاطبين از فرهنگ خودي و دل بستن به آموزه هاي بيگانه مي شود. جالب است بدانيم که رژيم صهيونيستي با دو ماهواره رسمي2 وAmos 1 ،  214    شبکه شبانه روزي راه اندازي کرده و بديهي است مهمترين هدف آن مبارزه با جهان اسلام و ارزش هاي اسلامي است.
در حوزه مسائل سياسي در کنار هزاران شبکه ماهواره اي،32  شبکه فارسي زبان سياسي، ضد فرهنگي، تجزيه طلب و برانداز، قوم گرا،
ضد ديني، فيلم و موسيقي فعاليت مي کنند که هدف مشترک همه اينها القاي ارزش هاي ضد اسلامي و ضد اسلامي به فرهنگ ايراني و دستکاري در افکار عمومي ملت ايران است.
شبکه هاي فارسي زبان در راستاي جذب مخاطب ضمن پخش
برنامه هاي ناسيوناليستي افراطي به ايجاد شکاف هاي قومي، ملي و ديني مي زنند تا اقتدار ملي کشور را تضعيف و آن را در شرايطي از التهاب و اضطرار نگه دارند.
در انتخابات اخير رياست جمهوري شبکه هاي ماهواره اي با استفاده از انواع تاکتيک هاي خبر رساني سعي در تاثيرگذاري در تصميم ملت ايران داشتند. در اين ميان نقش برخي  شبکه ها از جمله
B.B.C Persian   ،VOA    ،   ƒ CNN  بارز تر بود. اين شبکه ها که با CIA   و  MI6   ارتباط ارگانيک دارند با دستيازي به انواع تاکتيک هاي جنگ نرم در صدد القاي وجود دروغ بزرگ تقلب در انتخابات و به تبع آن مشروعيت زدايي از نظام جمهوري اسلامي ايران بودند.
در کنار شبکه هاي فوق، کانالهاي فارسي زباني چون تلويزيون رنگارنگ، ملي، پارس، آپادانا، ايرانيان، کانال يک، آزادي، تپش، ايران، جام جم
 بين المللي،  اميد ايران، IPN   و... که اغلب به گروهگ ها ضد انقلابي سلطنت طلب، کمونيست ها و... منتسب هستند به شايعه پراکني عليه نظام اسلامي مي پردازند.



:: موضوعات مرتبط: شبکه هاي ماهواره اي و جنگ نرم , ,
:: بازدید از این مطلب : 314
|
امتیاز مطلب : 30
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : سه شنبه 26 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : حامد سیفی

 فضاي سايبر در خدمت جنگ نرم

*چگونه فضاي سايبر در خدمت جنگ نرم قرار مي‌گيرد!
فضاي سايبر يا فضاي مجازي به عنوان كليد محيط الكترونيكي است كه ارتباط افراد انساني را با تكيه بر ابزارهاي خاص " الكترونيكي مخابراتي " به صورت سريع و سهل برقرار مي‌سازد. اين محيط با كارويژه‌هاي معين خويش، بستر مناسبي را براي پيگيري و تبيين آنچه امروز به "منازعات نرم " مشهور است ايجاد مي‌نمايد.

منازعات نرم اشكالي از منازعه است كه با تكيه بر ابزارهاي غير خشونت‌آميز تغيير و دگرگوني در جوامع و به عبارتي سلطه به شيوه بكر، جذاب و پيچيده را دنبال مي‌نمايد. جنگ نرم، معلول تدابير مراكز امنيتي و بنيادهاي استراتژيك غربي براي طراحي اشكال جديد سلطه است. در اين شيوه از منازعات، تسلط بر افكار عمومي و دستيابي به اهداف سياسي، اجتماعي، امنيتي و حتي اقتصادي، از طريق اقناع از يك طرف و ايجاد درگيري مستقيم براي مخاطب به گونه‌اي است كه طراحان جنگ نرم با پرداخت حداقل هزينه‌ها، حداكثر استفاده را ببرند. ثانياً برآيند اين دگرگوني به صورت بلند مدت و با اطمينان بيشتري خواست‌ها و مطالبات جوامع سلطه‌گر را تأمين كند.

منازعه نرم بر اصول و روش‌هاي متعددي استوار است، مهم‌ترين اصل اجتناب از خشونت‌هاي فيزيكي و پاي‌بندي به پروسه عدم خشونت است و تأكيد بر مفهوم فيزيك ناشي از اين گزاره است كه در اين تئوري معيارهاي خاصي براي عدم خشونت تجويز مي‌شود.

1ـ خشونت غير فيزيكي و به عبارتي خشونت در اشكال فكري- فرهنگي را نفي نمي‌كند. درگيري‌هاي فكري ـ فرهنگي از بسترهاي مساعد براي تداوم چنين گفتماني است.
2ـ پرهيز از خشونت به معناي پرهيز از اشكال خشونت فيزيكي نيز نيست. بلكه خشونت در اين تئوري از ابزار قالب و رايج به ابزار فرعي و تئوريزه شده تبديل مي‌شود. برهمين اساس در فاز عملياتي جنگ نرم خشونت‌هاي متعددي به صورت درگيري مستقيم ويژه به يكي از اصلي‌ترين ابزارهاي هدايت جنگ نرم تبديل شده است. ويژگي منحصر به‌فرد فضاي سايبر هم ابزارهاي مورد نظر را در اختيار مجريان براندازي نرم مي‌گذارد. همچنين كار ويژه‌هاي جنگ نرم به عملي‌ترين وجه نمايان مي‌شود.

* تمركز دشمن بر فضاي مجازي در هدايت جنگ نرم
توانايي فضاي سايبر در كنترل و هدايت منازعات نرم باعث شده است، كشورهاي سلطه گر حسابي ويژه را براي نقش آفريني اين براندازي (داخلي) در محيط مجازي در نظر بگيرند. به گونه‌اي كه امروز عمده‌ترين ابزار هدايت جنگ نرم، همان فضاي مجازي است.
ميزان تمركز دشمن بر استفاده از آخرين فرصت براي مقابله با كشورهاي معارض باعث شده است كه گاه و بيگاه كدهاي اين تاكتيك عملياتي در زبان مقامات و مسئولان سياسي بيان شود. بدون ترديد اكنون بخش عمده‌اي از منازعات بين نظام اسلامي و جهان سلطه ودنباله‌هاي داخلي آنها در عرصه مجازي در حال وقوع است. چالشي كه تدبير و هدايت آن مي‌تواند به يك فرصت براي غلبه گفتمان انقلاب اسلامي بدل شود. سهم فضاي مجازي از بودجه‌هاي ميلياردي كه كنگره امريكا براي مقابله با جمهوري اسلامي تصويب مي‌كند بيانگر اهميت جايگاه اين عرصه در تقابل امنيتي - سياسي دو نظام است. گر چه اغلب تحليل‌گران براين باورند كه آنچه تحت عنوان بودجه امريكا براي مقابله با نظام اسلامي در رسانه‌ها طرح مي‌شود فقط درصدي از اين بودجه است و ميزان واقعي بودجه‌هاي مصوب عليه نظام اسلامي بسيار بيشتر از اين مقادير است، با اين وجود همين سهم رسانه‌اي شده اين بودجه‌ها نيز قابل توجه است. فقط در يك مورد از بودجه 55 ميليون دلاري مصوب 2010، 15 ميليون دلار مختص فضاي مجازي است. در كنار اين، بايد بودجه‌هايي را كه به صورت غيرمستقيم از طريق بنيادهاي متعدد صرف فعاليت در اين عرصه مي‌شود نام برد كه مقدار آنها به مراتب بالاتر از اين بودجه رسمي است.

اين مصوبات و تلاش ده‌ها بنياد استراتژيك براي سمت و سو دادن به اين فعاليت‌ها، با پشتوانه‌هاي مقامات عالي رتبه امريكايي و صهيونيستي، انگيزه مضاعف مي‌يابد، به گونه‌اي كه نخست‌وزير رژيم صهيونيستي به صراحت از امريكا مي‌خواهد از توان تكنولوژي مجازي خود براي مهار جمهوري اسلامي حداكثر استفاده را بنمايد.

البته طي اين مسير و آزمون و خطاي مجدد در اين زمينه از جانب دشمن امري طبيعي است چرا كه دشمن با آزمايش همه شيوه‌هاي مقابله با جمهوري اسلامي و مشاهده ناكارآمدي آنها، اكنون علناً جنگ نرم و كودتاي مخملين را در دستور كار دارد. فضاي مجازي تنها روزنه اميد براي دشمن است تا ضربه نهايي را بزند. اما دشمن بار ديگر دچار يك اشتباه استراتژيك گرديده است و آن غفلت از توانمندي نظام اسلامي در احاطه براين عرصه است. شبكه‌هاي اجتماعي مهمي مانند فيس بوك، توييتر، گودالپ، يوتيوب، در چند ماه اخير علناً و رسماً همه امكانات خود را در اختيار مخالفان قرار دادند. اما تسلط ايران بر اوضاع و اشراف كامل اطلاعاتي دستگاه‌هاي توانمند امنيتي، اين اقدامات را در بلند مدت بي‌اثر كرد.

* قدرت سايبري ايران؛ چالشي براي جنگ سايبري
به عبارتي مي‌توان مدعي شد، گرچه دشمن با استراتژي ضربه اول، گام در منازعه سايبري نهاد اما ضربه دوم ايران، ضربه‌اي كارا، نهايي و غالب خواهد بود. دشمن در راهبرد خود براي ايجاد دگرگوني در ايران با تمركز بر فضاي مجازي از قدرت شگفت‌انگيز نيروهاي امنيتي و حتي طرفداران انقلاب اسلامي در اقصي نقاط عالم غافل بود. همين امر منجر به ريسك بالايي از جانب آنها در اين حوزه گرديد. به طوري كه بخش عمده‌اي از كمك‌هاي دلاري خود را در اين حوزه متمركز كرد و سرمايه‌هاي فكري - فرهنگي فراواني را به خدمت گرفت؛ سرمايه‌هايي كه با ناكارآيي در اين ميدان عملاً به مهره‌هاي سوخته بدل شدند.

قدرت دشمن در عرصه مجازي در حوادث اخير با حضور مقتدر ايران، طرف مقابل را با شوك جديدي رو به رو ساخت. اما مساله به همين جا ختم نخواهد شد. قدرت فني مركز بررسي جرائم سازمان يافته سايبري در كنترل، هدايت و رديابي با برخورد با سرنخ‌هاي داخلي اين شبكه‌ها به اندازه‌اي ماهرانه است كه بسياري از ماهرترين فعالين اين عرصه با ابراز شگفتي بر چگونگي تسلط نظام بر فعاليتهاي آنان اظهار مي‌دارند اگر حتي به اندازه چند درصد احتمال شناسايي شدن را مي‌دادند، هرگز وارد اين گرداب نمي‌شدند.

كنترل و رهگيري فعاليت‌هاي مجرمين اخلاقي، سياسي و امنيتي در عرصه مجازي، حقيقتاً اين عرصه را به يكي از نا امنترين و پر مخاطره‌ترين عرصهها براي خودنمايي مخالفين و معاندين تبديل نموده است. اظهارات اخير وزير امور خارجه امريكا در خصوص تلاش كشور متبوعش براي مقابله مجازي و اينترنتي با ايران را بايد واكنشي به اين سطح از توانمندي ايران و اميدواري دادن به كساني دانست كه به دليل ناامن‌ شدن اين عرصه، در فعاليت‌هاي خود دچار ترديد شده‌اند.



:: موضوعات مرتبط: فضاي سايبر در خدمت جنگ نرم , ,
:: بازدید از این مطلب : 305
|
امتیاز مطلب : 19
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : سه شنبه 26 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : حامد سیفی


جنگ نرم از كيلومتر صفر تا 95 جنگ نرم از كيلومتر صفر تا 95

حمايت‌هاي گسترده مردمي از انقلاب اسلامي در دهه اول انقلاب، سازمان‌هاي امنيتي امريكا، استراتژي جنگ نرم را جايگزين جنگ سخت و حملات نظامي كردند و در اين راستا ارتباط‌گيري و استحاله نيروهاي سياسي و فرهنگي داخل كشور از يك‌سو و گسيل توليدات فرهنگي غربي از سوي ديگر، در دستور كار قرار گرفت.

در سال 1368 سازمان سيا با همكاري سرويس اطلاعاتي آلمان و واسطه‌گري «علي اميني» كنفرانس «هامبورگ» را برگزار نمود. سلطنت‌طلبان و جناح‌هاي چپ و راست اپوزيسيون خارج از كشور، پس از شركت در اين كنفرانس، مشي و گفتمان خود را رسماً تغيير دادند. جمع‌بندي مسائل مطرح‌شده در كنفرانس هامبورگ به اين صورت بود كه پايگاه مردمي و اجتماعي جمهوري اسلامي غيرقابل خدشه است و بايد با برنامه‌هاي فرهنگي زمينه‌ را براي استحاله مسئولين نظام و سپس مردم فراهم كرد.
«ديويد كيو» مأمور سيا و رابط آن سازمان با برخي از اين گروه‌هاي ضد‌انقلاب، در جلسه‌اي توجيهي، استراتژي مورد نظر امريكا براي براندازي جمهوري اسلامي را چنين بيان مي‌كند:
«مهم‌ترين حركت در جهت براندازي جمهوري اسلامي، تغيير فرهنگ جامعه فعلي ايران است و ما مصمم به آن هستيم.»
همچنين «غلامحسين ميرزاصالح» كه در تئوري بازگشت به تهران سفر كرده بود، پس از دستگيري در برنامه تلويزيوني «هويت» با اشاره به جابه‌جايي در استراتژي دشمنان انقلاب اسلامي، بويژه امريكا اظهار داشت:
«دولت امريكا، بخصوص كنگره امريكا، در اين اواخر ديگر حامي و پشتيبان گروه‌هاي تندرو... نيست و علت آن هم اين است كه اين برنامه... در سال‌هاي اخير... عملاً با شكست مواجه شد. اين شكست، در واقع نقطه ضعفي است كه از آن طريق، كنگره به عناصر سياست خارجي فشار آورده و خواستار اين شده كه از طريق عناصر فرهنگي... مقدماتي فراهم بشود كه جامعه، نظرش راجع به نظام، خودش دگرگون شود و عوض شود.»
از اين پس تغيير الگوي رفتاري و گفتمان اپوزيسيون خارج از كشور، در نشريات ضد انقلاب منعكس مي‌شود. «صدرالدين الهي» از كارگزاران مطبوعاتي در رژيم گذشته و از همكاران راديو لس‌آنجلس، يك ماه پس از كنفرانس «برلين» در مقاله‌اي مي‌نويسد:
«مبارزه سياسي چيزي همتاي يك مسابقه ورزشي است. وقتي گروهي در يك مبارزه سياسي مي‌بازد، درست مثل يك تيم ورزشي، اولين كارشان قبول شكست است... در قضيه سياسي هم همين‌گونه است: اول بايد باخت را باور كرد و... مثل هر تيم در ميدان باخته، بايد در فكر آن باشيم كه دور بعدي مسابقه را چگونه برد؟... پس استراتژي مبارزه، از اين به بعد، به جاي مبارزه مسلحانه و به كار بردن واژه‌هاي براندازي، سرنگوني، واژگوني و يا زد‌و‌بندهاي سياسي به صورت اعلاميه، بيانيه و خطابه كاربردي ندارد.»
وي در ادامه به صورت ضمني، شيوه نفوذ و استحاله را فاش مي‌كند: «اما يك راه وجود دارد؛ راهي كه ما را به بقاي واقعي مي‌رساند... يعني اين دور مسابقه را، به صورت يك مبارزه فرهنگي آغاز كنيم. مبارزه فرهنگي در تمام زمينه‌ها، تئاتر، سينما، ورزش، شعر، موسيقي، نقاشي و غيره... حكومت تهران را فقط با سلاح فرهنگ مي‌توان خلع كرد و دست‌بسته، تحويل مردان سياست داد.»
در تداوم اين روند، «ايرج گرگين» از نويسندگان مطبوعات
ضد انقلاب، در نشريه «رايگان» مي‌نويسد:
«با سلاح فرهنگ بهتر مي‌توان به جنگ نظام رفت... مبارزه بدون زمينه‌سازي فرهنگي فراهم نمي‌شود و در واقع، آنهايي كه در جست‌و‌جوي راه خروج از وضعيت كنوني هستند، بايد بيش از هر چيز به مبارزه فرهنگي توجه كنند.»
تغيير گفتمان و قواعد رفتاري اپوزيسيون خارج از كشور، از حلقه‌هاي سلطنت‌طلب آغاز شد. سپس مليون و گروه‌هاي موسوم به راست ضد‌انقلاب را دربر گرفت. در ادامه نيز گروه‌هاي ماركسيستي موسوم به چپ ضد‌انقلاب، با تغيير الگوي بازي سياسي، به راهبرد استحاله جمهوري اسلامي از درون روي آوردند.
«حسين لاجوردي» از عناصر فراماسونر و سلطنت‌طلب مقيم خارج، در جلسه «كلوپ روتاري» ـ يكي از شاخه‌هاي شبكه فراماسونري ـ طي اظهاراتي كه مبين تغيير مشي جريان‌هاي سلطنت‌طلب است، مي‌گويد:
«بايد از فكر كودتاي مستقيم و سرنگوني منصرف شد، بلكه بايستي از طريق فشارهاي بين‌المللي و فعاليت‌هاي علمي و فرهنگي، زمينه حضور در ايران و نفوذ در پايگاه‌هاي استراتژيك نظام را فراهم كرد و از اين طريق، ايران را وادار به تعديل در اهداف و خواسته‌هايش كرد.»
با تغيير استراتژي گروه‌هاي ضد‌انقلاب، جابه‌جايي صحنه نبرد از عرصه نظامي به حوزه‌هاي غير‌نظامي، كاملاً مشهود مي‌شود. «فرخ داداشپور»، از عناصر وابسته به رژيم گذشته، در جمع تعدادي از سلطنت‌طلبان مي‌گويد:
«اگر مبارزه با نظام را 100 كيلومتر فرض كنيم، از كيلومتر صفر تا 95 آن، تنها بايد فعاليت‌هاي فرهنگي، سياسي و تبليغاتي باشد و ما فعلاً در اين وهله هستيم.»
«اسد همايون»، مشاور فرهنگي «پنتاگون» در چرايي تغيير فاز و توجيه رويكرد جديد سلطنت‌طلبان، اذعان مي‌دارد:
«بايد روي كودتا قلم قرمز كشيد، زيرا با وجود حمايت‌هاي مردمي از جمهوري اسلامي، امكان كودتا وجود ندارد، موج نظامي و جنگ مسلحانه هم فايده‌اي ندارد. بايد مردم را برانگيخت.»
سلطنت‌طلبان، ضمن تغيير مشي و گفتمان خود و ايفاي نقش در پروژه استحاله جمهوري اسلامي، افق‌هاي مورد نظرشان را چنين ترسيم مي‌كنند:
«اگر ويژگي‌هاي فرهنگي و اجتماعي جمهوري اسلامي را از آن بگيرند، حكومتي مي‌شود مانند هر دار و دسته مسلح ديگر كه روي يك كشور افتاده‌اند و آن را تا سرحد مرگ مي‌دوشند... پيكار فرهنگي در واقع، نفي جوهره و ماهيت نظام جمهوري اسلامي است.»
همچنين «بهزاد كريمي» از فعالان ضد انقلاب مقيم خارج، در اظهاراتي تصريح مي‌كند:
«[تفكر] فقاهتي بايد برود تا جامعه دوباره در روال و مدار رشد و ترقي قرار بگيرد.»
گروهك «جمهوريخواهان» نيز با پيوستن به پروژه استحاله، به تكميل هرچه بيشتر اين پازل كمك مي‌كند. «بيژن حكمت» از اعضاي مركزي «جمهوريخواهان» مي‌گويد:
«در سابق فكر مي‌كرديم كه كار سياسي، از كار فرهنگي مهم‌تر است، اما اكنون به اين نتيجه رسيده‌ايم كه كار فرهنگي هم همانقدر اهميت دارد. حالا در ميان ما، بحث بر سر اين است كه جامعه بايد به تغيير تدريجي سوق داده شود.»
پس از تغيير الگوي رفتاري گروه‌هاي سلطنت‌طلب، حلقه ديگري از ضد‌انقلابيون خارج از كشور، موسوم به «ملي‌گرا»ها نيز مناسبات جديد را مي‌پذيرند.«احمد انواري» از اعضاي «جبهه ملي» در توجيه گرايش به پروژه استحاله جمهوري اسلامي مي‌گويد:
«بنده معتقدم در مملكتي كه بمب و جنگ ايران و عراق و جناياتي كه در حقش كردند، نتوانست خللي در اركانش به‌وجود آورد، نمي‌توان با اين‌گونه بازي‌ها و ترفندها [نظير خط‌مشي مسلحانه و جنگ چريكي] ضربه‌اي به او زد... بنابراين بايد درصدد باشيم كه مشكلات را قدم به قدم از جلوي پا برداريم و با رعايت دقايق، موجبات استحاله در رژيم را از «سخت‌گيري» به «تساهل» فراهم سازيم.»
نشريه «مليون ايران»، ارگان بقاياي جبهه مرتد ملي، با انتشار سخنان «احمد انواري» مي‌نويسد:
«اگر ناگزير شده‌ايم كه به استحاله دروني رژيم گردن بگذاريم، بايد... به‌منظور ايجاد محيط مساعد براي مبارزه سياسي، از مقابله با هر جريان مسالمت‌جوي داخلي احتراز نماييم.»
گام ديگر در ايجاد تغيير الگوي رفتاري و گفتمان گروهك‌هاي ضد‌انقلاب خارج از كشور، ورود جريان‌هاي ماركسيستي، موسوم به چپ ضد‌انقلاب، در اين پروژه بود. «حزب توده»، «سازمان فداييان خلق (اكثريت)» و... كه تا پيش از اين در تبليغات خود، نظام اسلامي را سازشكار معرفي كرده و خواستار مبارزه بر ضد امپرياليسم بودند، با عبور از دهه 60 و فروپاشي شوروي، براي ادامه حيات سياسي، گفتمان خود را تغيير دادند و به سلطنت‌طلبان و ملي‌گراها ملحق شدند. آنها راهبرد استحاله را به عنوان عملي‌ترين راهكار مقابله با جمهوري اسلامي در دستور كار قرار دادند.
حزب توده پس از ناكام ماندن در براندازي از طريق كودتا و متواري شدن بقاياي آن به خارج از كشور، همچنان خواستار براندازي نظام اسلامي بود، تا اينكه بخشي از عناصر مركزي اين حزب، به مناسبت چهل و هشتمين سال فعاليت حزب توده، با انتشار بيانيه‌اي، با صراحت اعلام داشتند كه از شعار براندازي دست برداشته‌اند و حتي آن را «چپ‌روي» و «عملي كودكانه» ناميدند.
«محسن حيدريان» از عناصر ارشد «حزب توده»، در «پلنوم بيستم» جزوه‌اي را منتشر نمود و با صراحت اعلام داشت:
«... زمينه‌هاي عيني و ذهني سرنگوني رژيم فراهم نيست. بنابراين، اگر ما همه نيروها را بسيج كنيم، تغييرات مربوط به استحاله را مي‌توانيم تقويت كنيم. نقش ما در استحاله رژيم بسيار مؤثر است... ما بايد تلاش كنيم بين دو جناح حاكميت بازي كنيم و براي اين كار بايستي به تشكيل جبهه «صلح و آزادي» با شركت بخشي از حاكميت، مبادرت ورزيم.»
«حيدريان» به عنوان مشاور كميته مركزي حزب توده، با تأكيد بر تئوري استحاله، به عنوان عملي‌ترين راهبرد براي ايجاد تغيير حاكميت، تصريح مي‌كند:
«سياست ما بايد تشكيل جبهه ضد ديكتاتوري و ولايت فقيه باشد؛ يعني تلاش براي جلب نيروهايي كه جمهوري اسلامي را مي‌خواهند، ولي ولايت فقيه را نمي‌خواهند باشد.»
هفته‌نامه «كار»، ارگان سازمان الحادي «فداييان خلق» نيز تغيير مواضع و گفتمان اين سازمان را به نمايش مي‌گذارد و به نقل از يكي از اعضاي اين گروهك مي‌نويسد:«... به نظر من، به خطا رفته‌ايم و بايد از آن درس گرفت... من ديگر خود را پيرو راه «بيژن جزني» [يكي از نظريه‌پردازان حركت ماركسيستي پس از كودتاي 28 مرداد در ايران] نمي‌دانم. من به عنوان يك روشنفكر، دموكرات و رفورميست [اصلاح‌طلب]، راه‌حل غلبه بر معضل جمهوري اسلامي را با توجه به تجربه‌هاي گذشته، اولاً در كار روشنفكرانه در ميان توده‌ها و ثانياً در كاربست تدابير مناسب، براي ايجاد فشار به رژيم مي‌دانم.»پروژه استحاله با پشت‌سر گذاشتن دوران جنيني، در سال 1368 وارد مرحله جديدي مي‌شود و نفوذ و استحاله با چراغ روشن، در دستور كار قرار مي‌گيرد. در اين نقطه از منحني، عمليات استحاله آشكار شده است؛ الگوي رفتار و گفتمان ضد انقلابيون مقيم خارج، از براندازي نظامي به استحاله (براندازي غير‌نظامي)، تغيير ماهيت يافته و نشريات روشنفكري نيز با رشد كمي و كيفي فزاينده به فضاسازي در داخل كشور پرداخته است. پايان يافتن صورت نظامي جنگ و رحلت امام خميني‌(ره) در اين مقطع از منحني استحاله، از يك‌سو كارگزاران استحاله را به بازگشت و تأثيرگذاري در داخل و تسريع روند استحاله ترغيب مي‌نمايد و از ديگرسو، فاز جديد نفوذ و استحاله به صورت چراغ روشن را با تهاجم به مرزهاي اخلاقي و اعتقادي جامعه، ايمان، باورهاي ديني و ماهيت نظام اسلامي آغاز مي‌كند. اين مرحله، بي‌آنكه جنبه حسي و تجربي آن ملموس باشد، زيرساخت تهديد را به‌وجود مي‌آورد.
مقام معظم رهبري در 7 آذر ماه 1368 نخستين هشدار را نسبت به رويكرد جديد دشمن به عرصه فرهنگي اعلام داشتند و بعدها با تعبير «شبيخون فرهنگي»، ابعاد و عمق توطئه را تشريح نمودند. معظم له، با سخنراني‌هاي فراوان، كوشيدند اذهان مردم و مسئولان را به عمليات پيچيده دشمن، متوجه نمايند. ايشان در ديدار با فضلاي حوزه علميه قم فرمودند:
«يك جبهه‌بندي عظيم فرهنگي كه با سياست، صنعت، پول و انواع و اقسام پشتوانه همراه است، الآن مثل يك سيلي راه افتاده كه با ما بجنگد. جنگ هم، جنگ نظامي نيست. بسيج عمومي هم در آنجا هيچ تأثيري ندارد و آثارش هم طوري است كه ما تا به خود بياييم، گرفتار شده‌ايم.»
رهبر معظم انقلاب اسلامي، با تأكيد بر اين نكته كه هدف دشمن در تهاجم فرهنگي، مبارزه با تفكر اسلامي است، طي بياناتي در سوم مرداد ماه 1370 هـ . ش، فرمودند:
«ما بايد تهاجم فرهنگي را يك مقوله حقيقي و جدي به حساب بياوريم. مبارزه فرهنگي با تفكر اسلامي و جمهوري اسلامي، داراي شاخه‌ها و شعبات متعددي است كه اگر واقعاً انسان بخواهد آنها را بررسي و احصا كند، خواهد ديد كه عرصه بسيار گسترده‌اي دارد. فرضاً تفكر سياسي اسلام، در مطبوعات، در كتاب‌هاي مختلف و در ترجمه‌ها، حتي در تاريخ‌نويسي، زير سؤال مي‌رود. بالاخره اين انقلاب بر مبناي تفكر سياسي اسلامي بنا شده است. اگر اسلام يك تفكر سياسي نداشت، يك انقلاب بر مبناي اسلام انجام نمي‌گرفت و يك نظام بر‌اساس آن به وجود نمي‌آمد.... ما اكنون شاهديم كه بسياري از مقالات، كتاب‌ها، تاريخ‌نويسي‌ها و بيوگرافي‌نويسي‌ها، بر پايه رد طرز تفكر سياسي حاكم بر نظام جمهوري اسلامي استوار است. يك وقت، يك نفر مخالف فكري است و بر اين مبنا مقاله يا كتاب مي‌نويسد. ما انتظار نداريم چنين چيزي نباشد و عكس‌العمل مهمي را نيز نبايد در پي داشته باشد. ممكن است عليه توحيد هم كسي كتاب بنويسد. اين اشكالي ندارد... اما زماني انسان از قرار دادن اين‌گونه كارها در كنار هم و از تأمل در مجموع آنها به نقشه‌اي حساب شده پي مي‌برد و اينكه اين امر تصادفي نيست و نيت و اراده‌اي پشت سر قضيه است.»
بي‌ترديد فرهنگ، اساس هويت هر ملت و مبناي تمام كنش‌ها و واكنش‌هاي آن به شمار مي‌رود. از اين‌رو روش اداره كشور و نظام حكومتي آن نيز مانند هر مقوله ديگري، بر پايه اعتقادات و فرهنگ عمومي مردم آن كشور استوار خواهد بود، به گونه‌اي كه مي‌توان ادعا كرد با دگرگوني در فرهنگ ملت‌ها، تغييراتي در نظام حكومت آنان به وجود خواهد آمد و سنت الهي هم بر اين مهم قرار گرفته است كه «خداي حكيم، وضعيت هيچ امتي را دگرگون نمي‌سازد، مگر آنها خود دگرگون شوند.»



:: موضوعات مرتبط: گزارشي از تغيير استراتژي ضد انقلاب پس از رحلت امام خميني (ره) , ,
:: بازدید از این مطلب : 289
|
امتیاز مطلب : 29
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : سه شنبه 26 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : حامد سیفی


آموزش براندازی و تأكيد بر تغییر نظام ایران به روش نيمه‌سخت

بازی های رایانه ای به عنوان رسانه ای تاثیر گذار، در همه ابعاد جنگ نرم اعم از سیاسی، فرهنگی، دینی و... به صورت گسترده وارد شده اند. در بعد سیاسی، بسیاری از بازی های رایانه ای که مدیریت جنگ روانی در این زمینه را بر عهده داشته اند تنها بر یک نکته تکیه می کنند و آن توجیه جنگ هایی است که در حال حاضر و یا در آینده نزدیک آمریکا بر کشورهای دیگر تحمیل خواهد کرد.  اما چند سالی است نسل جدیدی از بازی های سیاسی وارد بازار شده است که آمریکا در آنها لشکرکشی نخواهد کرد، بلکه نیروهای داخلی یک کشور با خط دهی از خارج، اعتراضات و شورش های مردمی را سازماندهی کرده و حکومت های مخالف آمریکا را براندازی می کند.

بازی رایانه ای "هدف نهایی" که سال 2007 منتشر شد بهترین نمونه است. بازی روایت سه مامور سازمان سیا آمریکاست که برای کمک به انقلاب رنگی و تغییر رژیم به کشوری مشابه کشورهای آمریکای لاتین و منطقه كارائيب سفر می کنند. شما در نقش کماندوی این سازمان پس از ورود ابتدا رهبر شورشیان را از زندان فراری می دهید. سپس با کمک مردم در کمپ های گریلا، مناطق شهر را از دست نیروهای امنیتی خارج کرده و پس از چند ماموریت از جمله تسخیر مرکز تلویزیون و پخش دو دقیقه ای سخنان رهبر شورشیان، در مرحله آخر اقدام به ترور رئیس جمهور می کنید.

در این مرحله کاربر در نقش نیروی آمریکایی، پس از بیرون پریدن از هواپیما به همراه رئیس جمهور، بمبی را به وی متصل کرده و منفجر می کند. قبل از انفجار، این مامور سازمان سیا به کاربرانی که در سرتاسر جهان اقدام به انجام این بازی کرده اند می گوید: "می بینی که وقتی منو عصبانی کنی چه اتفاقی میفته. " و بعد رئیس جمهور منفجر می شود!
شماره دوم این بازی که جدیدا منتشر شده است از رخ داد چنین واقعه ای در آسیای شرقی خبر می دهد. این بازی اعلام می کند این منطقه دیگر یک منطقه بی خطر برای ایالات متحده نیست و به همین خاطر ما(آمریکایی ها) اینجا هستیم.

 

همانطور که اشاره شد شما به کمک دو نیروی دیگر یعنی یک مرد و یک زن به این کشور آمریکای لاتین سفر کرده اید. آنها پس از مشخص کردن ماموریت های مختلف شما را برای انجام آن ترغیب می کنند. یکی از این دو نفر زنی است که معمولا در حال خواندن کتابی با این عنوان است: تغییر رژیم در هفت روز

 

روش نیمه سخت بهترین روش برای تغییر حکومت ایران

مبارزه علیه حکومت ها و تلاش جهت براندازی آن ها به سه روش نرم، نیمه سخت و سخت قابل برنامه ریزی و اجراست. چندی پیش و در ایام انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری ایران، مرکز سابان متعلق به انستیتو بروکینگز آمریکا که موسسه نزدیک به کاخ سفید است استراتژی مناسب جهت تغییرحکومت ایران را روش نیمه سخت برشمرد. بنا بر گزارش منتشر شده مرکز سابان در 30 خرداد 88، آمریکا می بایست از هر سه روش تغيير رژيم یعنی انقلاب مخملين، شورش و کودتا استفاده کند.

بدین صورت آمریکا با کمک برخی کشورهای اروپایی طرح کودتاي مخملي را در قالب پروژه‌‌ي آژاکس 2 کلید زد. در این طرح ناآرامی های اجتماعی تا مرحله ی براندازی نظام در دستور کار قرار گرفت.

ناآرامی های اجتماعی بنابر تقسیم بندی سایت مرکز تحقیقات پیشرفته ضد تروریسم، به سه مرحله آشوب،اغتشاش و شورش تقسیم می شود.

 آشوب) آشوب، بلواي سازمان نيافته است که صورت عمومي آن، هرج و مرج است.

اغتشاش) اغتشاش، بلواي سازمان يافته‌ي غير مسلحانه است و چون از سوي رهبران مسئول و توانمند در صحنه هدايت مي‌شود، روند آن منطقي، و اهداف آن مشخص و اعلام شده است.

شورش) شورش، بلواي سازمان يافته‌ي مسلحانه است، که در قالب اقدامات سخت و عمليات گرم اعمال مي‌شود و مجريان آن، سازمان‌هاي چريکي هستند.

گرچه تلاش جهت پیشبرد اهداف و تحقق سه مرحله مذکور پس از انتخابات اخیر در ایران ناکام ماند و تنها فاز اول یعنی آشوب های اجتماعی به اجرا در آمد، اما رصد اقدامات صورت گرفته توسط دشمنان نظام جهت براندازی و پیشبرد ناآرامی ها تا سطح شورش کاری ضروری است.

در همین رابطه در ادامه، بازی رایانه ای "پارتیزان حزب سرخ" که در مورد شورش های مردمی و توسط یک شرکت آمریکایی تولید و خرداد ماه 88 منتشر شده است را مورد بررسی و تحلیل قرار می دهیم.

بازی رایانه ای آموزش گریلا تروریسم (جنگ های پارتیزانی)

بازی رایانه ای Red Faction: Guerrilla "حزب سرخ: گریلا(پارتیزان)" خرداد 1388 توسط شرکت آمریکایی THQ منشتر شد. ابتدا به صورت نسخه کنسولی و شهریور ماه نیز نسخه رایانه ای آن وارد ایران شده و به سرعت منتشر گردید. که البته در نگاه اول و در آن برهه زمانی ابعاد پنهان این بازی رایانه ای کمتر مورد توجه فعالان عرصه بازیهای رایا نه ای قرار گرفت ولی اکنون و با مرور اتفاقات سال گذشته بهتر میتوان به تحلیل لایه های پنهان آن پرداخت.

بازی حزب سرخ همانطور که از نامش پیداست فاز جنگ های مردمی در مقابله با حکومت را مورد توجه قرار می دهد. این بازی به طور کاملا تخصصی گریلا تروریسم را به کاربر آموزش می دهد. گریلا تروریسم زیر مجموعه جنگ های نیمه سخت است. یک مرکز تحقیقاتی در ایران سال گذشته لیست رخداد های تروریسی در حوزه گریلا تروریسم را طی ماه های مهر و آبان منتشر کرد. سپس اعلام کرد که جهان اسلام، كانون این منازعات بوده است.
بنابراین می توان نتیجه گرفت بازی رایانه ای پارتیزان حزب سرخ، چه کشورهایی را مورد هدف قرار داده است.

 تصویر روی جلد این بازی، نقش اول سناریو یعنی یک مهندس معدن است. بستن روبان قرمز به بازوی خود و بالا بردن چکش کارگران معدن، به نهضت های مردمی اشاره دارد. کاربر در این بازی در نقش الک ماسون مهندس معدن بازی را پی می گیرد. برادر وی در حزب سرخ علیه حکومت وقت به فعالیت های مسلحانه می پردازد. ماموران حکومت برادر الک را به همین دلیل می کشند و قصد از بین بردن الک را نیز به اتهام عضویت در حزب سرخ دارند که وی از این مهلکه نجات پیدا می کند و با چکش خود یکی از نیروهای حکومتی را از بین می برد و ناخواسته پس از کشته شدن برادرش وارد حزب سرخ می شود. در حقیقت این ماسون ها محور اصلی داستان را تشکیل می دهند.

البته بازی داستان خود را در کره ی مریخ و ده ها سال بعد یعنی سال 2120 روایت می کند. اما در نماد ها و طی داستان بازی تماما از اصطلاحات مرتبط با جنگ های پارتیزانی استفاده می کند. همانطور که در ابتدا نیز اشاره شد نام این بازی پارتیزان حزب سرخ است.

این بازی بر خلاف اکثر بازی های دیگر، محور تخریب را برای اکثر مراحل خود برگزیده است. اگر در مورد این بازی در منابع خبری داخلی و خارجی جستجو کنیم با لغت "تخریب" بسیار بر می خورید. در جای جای هر چیزی به جز زمین با اشاره ی چکش شما تکه تکه خواهد شد. تخریب و نابود کردن ساختمان ها و انفجار تانکرهای سوخت و اتومبیل ها در این بازی بسیار جذاب و مهیج خواهد بود و کاربر را به ایجاد تخریب بیشتر تحریک می کند.

بازی، تنها به ایجاد هیچان بسنده نمی کند و طی مراحل و ماموریت های گوناگون روش های جنگ های پارتیزانی را به کاربر آموزش می دهد. در این بازی هرج و مرج، تخریب، محاصره و تسخیر را با روش های مختلف تمرین داده می شود. یکی از نشریات داخلی حوزه بازی های رایانه ای در شماره ی شهریور امسال، تیتر "نا امیدی معنا ندارد، پایان رنج با جنگ میسر است " را برای این بازی بر می گزیند. این یک جمله، داستان بازی را به خوبی توضیح می دهد!

نیروی دفاعی زمین یا همان EDF حدود 50 سال است که به حکومت رسیده، اما طی این سالها تغییر ماهیت داده و به همین دلیل حزب سرخ برای از بین بردن این به اصطلاح حکومت دست به اقدامات شورشی زده است.

برادر الک که در حزب سرخ فعالیت کرده، الک را نیز وارد حزب می کند.دن(برادر الک) به وی می گوید که شعارها را فراموش کن، مریخ آزاد دیگر به پایان رسیده. الک در ابتدا مخالفت کرده و اشاره می کند که دوست ندارد تروریست باشد وعلیه حکومت مبارزه کند، اما بعد از کشته شدن برادرش توسط EDF ها متوجه می شود که تروریست واقعی چه کسی است.

ماموریت بازی، خارج کردن مریخ از کنترل نیرو های EDF است. نقشه ای که در اختیار شما قرار دارد 5 منطقه را نشان می دهد. با انجام ماموریت های مختلف و همچنین در اختیار گرفتن پایگاه های نظامی در یکی از این مناطق، کنترل این قسمت به دست حزب سرخ افتاده و می بایست برای تسخیر مناطق دیگر دست به عملیات بزنید.

 
طی مراحل بازی شما می بایست علاوه بر انجام ماموریت های مسلحانه تبلیغات نیروی دفاعی زمین را نیز در سطح شهر نابود کنید. یکی از اعضای اصلی حزب به شما این طور هشدار می دهد: " چیزهایی را که آنها در اخبار به تو گفتند را باور نکن ". همچنین بازی به شما دستور می دهد:

"برای غلبه بر نیروهای ای دی اف، ما به حمایت مردم نیازمندیم.برای این منظور ما باید روحیه را در هر مرحله بالا ببریم.روحیه با انجام عملیات پارتیزانی بالا می رود. تبلیغات ایی دی اف و برخی چیزهای دیگر را که در طول مسیر به آنها بر می خوری را تخریب کن.به هر حال با از بین رفتن هر شبکه از انجمن سرخ روحیه کاهش پیدا می کند.مراقب باش."

 

بازی حزب سرخ ماموریت های مختلفی را به شما محول می کند، دستورالعمل اولین ماموریت چنین است:

" به انجمن سرخ خوش آمدید
از ابتدا شروع می کنیم: 6 منطقه مسکونی در مریخ وجود دارد که تمام آنها تحت کنترل نیروهای دفاعی زمینی قرار دارد.هدف ما آزاد سازی این 6 منطقه و خروج نیرو های دفاعی زمین از این سیاره می باشد.
تنها یک مشکل وجود دارد و آن این است که نیروهای ایی دی اف (نیروهای دفاعی زمین)، یک سازمان نظامی حرفه ایی هستند. آنها پول، نیروهای دوره دیده و نیروی آتش قوی برای سرکوب ما هستند. حمله مستقیم به معنی خود کشی است. ما باید به مواضع ضعیف آنها حمله کنیم.زمانی به آنها حمله کنیم که آنها کمترین احتمال حمله را می دهند.اهداف پر ارزش آنها را ویران کنیم. و سپس از آنجا بگریزیم.موفق باشی "

این آموزش ابتدایی بازی است شما در مرحله اول به صورت عملی، درگیر این آموزش می شوید وارد یکی از ساختمان های خالی حکومت شده و پس از تخریب ساختمان به شما دستور داده می شود که به سرعت منطقه را ترک کنید در غیر این صورت نیرو های حکومت به محل رسیده و شما را نابود خواهند کرد.

این تنها یک نمونه از عملیات های مختلف در این بازی است. به عنوان مثال در مرحله ای دیگر به شما خبر می رسد که کارگران در منطقه ای به صورت آرام راهپیمایی برگزار کرده اند اما به نظر می رسد حکومت مانند دفعات قبل، این تظاهرات را به خاک و خون بکشد! شما باید به سرعت خود را به راهپیمایی برسانید اتفاقا همین طور می شود و پس از رسیدن متوجه می شوید نیرو های ای دی اف به کارگران حمله ور شده اند.

 

و یا در مرحله ای دیگر ماموریت پیدا می کنید تا به مرکز رادیوی شهر بروید تا پس از تسخیر آنجا یکی از رهبران حزب بتواند نوار یک دقیقه ای از سخنرانی خود را که قبلا ضبط کرده توسط رادیو برای مردم پخش کند و آن ها را با جنبش همراه کند.


 

برای اینکه دقیقا با اهداف سازندگان بازی آشنا شویم شنیدن نام بازی یعنی Geurrilla (پارتیزان) کافی است اما توضیحات سایت های رسمی بازی های رایانه ای انگلیسی زبان مطلب را کمی آشکار تر خواهد کرد.
یکی از سایت های خارجی توضیحاتی را در مورد این بازی ارائه کرده است که بعضی از فروشگاههای الکترونیکی در ایران ترجمه ی توضیحات مذکور را برای خریداران در سایت خود قرار داده اند:
" بازی Red Faction Guerilla به جرات يکي از زيباترين بازي هاي اکشن سال 2009 است.در اين داستان همه نوع قابليتهاي تخريب پذيري ارائه شده و جزئيات مربوط به درگيري و کشمکش بين کلوني معدن کاران Martian و ديکتاتوري Earth Defense Force که بر همه سايه افکنده، مو به مو به تصوير کشيده مي شود. شما بعنوان يکي از نيروهاي مقاومت مردمي ايفاي نقش مي کنيد. سرباز غيرنظامي هستيد که وظيفه اش براندازي نظام EDFهاست و به دلايل مختلف بر زندگي بسياري از افراد غيرنظامي تأثير مي گذارد. احتمالاً شما چيزهايي درباره ي عملياتهاي بالقوه ي افراد غيرنظامي در رسانه ها ديده و يا شنيده ايد. کل اخباري که از دکه ي روزنامه فروشي ها و راديو درباره ي شورش هاي محلي، آشوب و درگيري مي شنويد، باعث مي شود از آشفتگي هاي دور و بر خود بيشتر مطلع شويد و افرادي را که در خيابانها دنبال دست ياري دهنده ايي مي گردند، را بهتر بشناسيد. کل اين حوادث بطور همزمان اتفاق مي افتد، بنابراين اگر چيزي درباره ي جنگ و درگيريهاي مناطق ديگر شنيديد، اين را بدانيد که بالاخره اين درگيري ها سراغ شما خواهد آمد و حالا ديگر بستگي به خودتان دارد که واقعاً مي خواهيد در آن نبردها شرکت کنيد يا نه"

 

این بازی ها در حقیقت نوجوانان و جوانان را وارد فضای مبارزه با حکومت می کنند. محور اکثر این بازی ها وجود یک دیکتاتور در کشور است و مبارزات برای از بین بردن یک حکومت دیکتاتوری است. در این بازی ها شما بامردمی مواجه می شوید که لباس هایی همرنگ شما پوشیده اند و به جنگیدن در کنار شما افتخار می کنند. به عنوان مثال در بازی حزب سرخ، وقتی که در منتطقه ای دست به اسلحه می برید ناگهان مشاهده می کنید که کارگران دیگری که در آن منطقه در حال کار کردن بودند ناگهان اسلحه های خود را بیرون آورده و در کنار شما مبارزه را آغاز می کنند.

فضای کلی این بازی ها نیز بسیار عالی طراحی شده است. در دیگر بازی ها، شما هستید و دشمن. روبروی هم. وقتی دشمنی را می بینید در کمتر از یک ثانیه باید شلیک کنید وگرنه زخمی یا کشته می شوید. اما این بازی ها که تغییر حکومت را آموزش می دهند اینگونه نیستند. این بازی ها تجربه جدیدی را برای کاربر به ارمغان آورده



:: موضوعات مرتبط: نسل جدید بازیهای رایانه‌ای-آموزش براندازی , ,
:: بازدید از این مطلب : 310
|
امتیاز مطلب : 46
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : سه شنبه 26 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : حامد سیفی


همت مضاعف و كار مضاعف، بایسته‌ی جنگ نرم

روند نام گذاری‌های سال‌های مختلف از سوی رهبر انقلاب نشان می دهد كه این نام گذاری‌ها با اهداف بلند مدت و نگاهی راهبردی صورت می‌گیرد و مهم ترین مسائل و دغدغه‌های روز جامعه را مورد اشاره قرار می دهد. این نام گذاری‌ها را نباید تنها به عنوان نام‌های تزیینی نگاه كرد و آن‌ها را موضوع برگزاری نشست‌ها و تشكیل كارگروه‌های بی ثمر قرار داده و به این وسیله آن‌ها را ذبح كرد، بلكه باید به این نام‌ها به عنوان راهبردهایی كلیدی و گره‌گشا نگریسته شود. آحاد جامعه می‌بایست راهبردهای ارائه شده را با حوزه عمل خود انطباق داده و با یافتن كاركرد مناسب با حوزه خود وارد عرصه عمل شوند.

 

سال 89 از سوی رهبری با عنوان " همت مضاعف و كار مضاعف" نام گذاری شد. همان‌طور كه اشاره شد این راهبردها با توجه به مهم‌ترین مسائلی كه جامعه با آن درگیر است اتخاذ می‌شود و حوزه‌ها و موضوعات مختلفی را مورد خطاب قرار می‌دهد.

 

یكی از مهم‌ترین موضوعاتی را كه راهبرد سال جاری به آن اشاره دارد مسلما موضوع "جنگ نرم" است. مقام معظم رهبری در تبیین اولویت جبهه استكبار در مقابله با انقلاب اسلامی می‌فرمایند:" اولویت آن چیزی است كه امروز به آن می‌گویند جنگ نرم؛ یعنی جنگ به وسیله‌ی ابزارهای فرهنگی، به وسیله نفوذ، به وسیله دروغ، به وسیله شایعه‌پراكنی، با ابزارهای پیشرفته‌ای كه امروز موجود است." [1] و یا در دیدار با خبرگان در مورد جنگ نرم فرمودند:"جنگی كه وجود دارد، از جنگ نظامی اگر خطرش بیشتر نباشد، كمتر نیست؛ اگر احتیاط بیشتری نخواهد، كمتر نمی‌خواهد." [2] 

 

 این سخنان نشان می دهد كه جنگ نرم در دستور كار دشمن برای رویارویی با انقلاب اسلامی قرار دارد و ما نیز باید در این سو اولویت كار خود را برای مواجهه با دشمن بر مبنای جنگ نرم تنظیم كرده و متوجه باشیم جنگ نرم، جنگی سخت است و پیچیدگی‌ها و دشواری های خاص خود را به دنبال دارد؛ در این زمینه رهبری می فرمایند:" در تهاجم نظامی شما طرفتان را می شناسید، دشمنتان را می‌بینید؛ اما در تهاجم معنوی، تهاجم فرهنگی، تهاجم نرم، شما دشمن را در مقابل چشمتان نمی‌بینید. هوشیاری لازم است." [3]

 

همان‌طور كه ملاحظه می شود جنگ نرم ویژگی های خاص خود را دارد، یكی از این ویژگی‌های جنگ نرم "استمرار" است. جنگ نرم ماهیت فرهنگی دارد و به نوعی به تقابل فرهنگ ها اشاره دارد، بدین خاطر تا زمانی كه فرهنگ ها در تقابل با هم قرار دارند، جنگ نرم نیز به قوت خود باقی است، در بازه زمانی خاصی نمی‌گنجد و نمی‌توان ابتدا و انتهای خاصی برای آن قائل شد، ویژگی این نوع از مبارزه استمرار است و اساسا جنگ نرم، جنگی دائمی است و گونه اصلی جنگ هاست كه سایر گونه های جنگ از آن بر می‌آیند. رهبر انقلاب به مناسبت های مختلف با بیان این مسئله كه دشمن به طور مستمر مشغول دشمنی است با گوشزد كردن ضرورت هوشیاری در  این رابطه  می فرمایند:" نبایستی از دشمنی دشمن غفلت كرد، البته دشمنی او خلاف انتظار نیست، غفلت ما خلاف انتظار است."[4] و یا در جای دیگری می فرمایند:" ترفند های دشمن را باید شناخت، فهمید. او البته دشمنی‌اش را می‌كند؛ امر طبیعی است، اما اینكه ما نفهمیم دشمنی او را و از این معنا غفلت كنیم، این قابل قبول نیست." [5]

 

همچنین در دیدار با نخبگان علمی و دانشجویان در تبیین دشمنی نظام سلطه با انقلاب اسلامی می‌فرمایند: " بنابراین هر چه بتوانند، در مقابله او – انقلاب اسلامی- كار می‌كنند. توی این سی سال هم بیكار نماندند، هرچه بگذرد هم باز بیكار نمی‌مانند."‌[6] ملاحظه می‌شود كه "استمرار" به عنوان یكی از ویژگی‌های مقابله نظام سلطه با نظام اسلامی با مورد اشاره است. اما راه مقابله با این دشمن ها چیست؟
"همت مضاعف و كار مضاعف" را می توان بهترین راهی دانست كه در صورت حركت در آن راه، نقشه های دشمن به لطف الهی بی اثر شده و در سایه آن نظام اسلامی سربلند‌تر از گذشته به مسیر خود ادامه ‌دهد. آیت الله خامنه‌ای در دیدار با دانشجویان پس از تشریح اینكه دشمن در طول حیات انقلاب اسلامی لحظه‌ای از دشمنی دست بر نداشته می فرمایند:" –دشمن- هرچه بگذرد باز هم بیكار نمی‌ماند مگر وقتی  كه شماها همت كنید؛ شما جوان‌ها كشور را از لحاظ علمی، از لحاظ اقتصادی، از لحاظ امنیتی به نقطه‌ای برسانید كه امكان آسیب پذیری‌اش نزدیك به صفر باشد. آن وقت كنار می‌كشند و توطئه‌ها تمام خواهد شد."‌[7]

 

بنابر این فرمایشات تولید علم و نهضت نرم افزاری از مهم‌ترین حوزه‌هایی است كه به فرموده رهبری موفقیت در آن می‌تواند دشمنان را از مواجهه نرم نیز دلسرد كند. ایشان می فرمایند: "حالا همت برتر و كار بیشتر، همت مضاعف و كار مضاعف بر این اساس باید انجام بگیرد... عرصه‌های گوناگونی وجود دارد: عرصه علم  و تحقیق در درجه اول، دانشگاه‌ها و مراكز تحقیقاتی در همه زمینه‌ها، علوم تجربی، علوم انسانی در همه بخش‌هایی كه برای كشور مورد نیاز است، بایستی همتشان را در تحقیق و علم افزایش بدهند ... كار را باید متراكم تر كنند ... یكی از مسائل مهم كه همت مضاعف و كار مضاعف می‌طلبد مسئله تولید فكر است." [8]

 


مرور فرمایشات آیت الله خامنه‌ای نشان می‌دهد با توجه به اینكه "جنگ نرم" از سوی دشمنان برای مقابله با انقلاب اسلامی در اولویت قرار گرفته است، "همت مضاعف و كار مضاعف" بایسته‌ای است كه در صورت عمل به آن می‌توان در این مصاف نیز دشمن را مغلوب ساخت.



:: موضوعات مرتبط: همت مضاعف و كار مضاعف، بایسته‌ی جنگ نرم , ,
:: بازدید از این مطلب : 262
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : سه شنبه 26 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : حامد سیفی

 

رابرت مرداک مرد شماره یک فساد رسانه ای دنیارابرت مرداک
شیطانهای آخرالزمان
او همه چیز را می خواهد
من در چند مقاله چند نمونه از افرادی که صهیونیست هستن یعنی آرمان صهیونیسم رو قبول دارن رو ذکر می کنم.
اولین اونها که من علاقه خاصی هم بهش دارم، فردی به نام رابرت مرداک هستش مدیر شبکه فارسی ۱.
البته پیدا کردن مطلب در مورد این فرد(مخصوصا به فارسی) کمی سخت بود. این مشکل بیشتر به سایتهای فارسی بر می گرده که جستجوی خوبی ندارن
این مطلب از روزنامه جام جم انتخاب شده
رابرت مرداک؛ او یک پولدار معمولی نیست.
رابرت مرداک (یا مرداخ یا مردوخ) یک سرمایه دار امریکایی استرالیایی تبار است. اما او با همه سرمایه دارهای امریکایی فرق دارد. او صاحب یک غول است؛ غولی که البته از توی چراغ جادو نیامده است.
در حال حاضر عمده ترین دارایی رسانه ای مرداک، شرکت عظیم نیوز کورپریشن است که 9 جور رسانه مختلف آن در 6 زمینه مختلف اطلاع رسانی می کنند. در عظمت و کستردگی این شرکت، همین بس که در آخرین آمار منتشر شده از سوی مسوولان آن نیوز کورپریشن تنها در سال 1996 بیش از 10 ملیارد دلار سود داده است. در حال حاضر، این شرکت صاحب بیش از 130 روزنامه در سطح جهان است که محتوای خیلی از آنها با تمرکز بر 3 موضوع سکس!، حوادث و ورزش به سمت ادبیات عامه پسندی که معمولا منتقدان رسانه ای آن را ادبیات مبتذل می نامند، سوق داده شده است. به هرحال همین موضوعات و ادبیات مبتذل حسابی در میان جوانان آن طرف آبها طرفدار یافته است. یک نمونه اش روزنامه انگلیسی sun است که با تیراژی بیش از 5 میلیون نسخه، مصداق واقعی یک نشریه زرد پرطرفدار است.
مرداک قبل از اینکه به بازار اروپا و امریکا وارد شود، نیوز کورپریشن را در دهه 60 میلادی در استرالیا تاسیس کرد و نخستین گاهمهای پیشرفت و توسعه را در سال 1969 میلادی با خریدن نشریات News of the world و sun و روزنامه نیویورک پست در میانه دهه 70 میلادی در پیش گرفت.
اما روزنامه ها و رسانه های مکتوب نتوانستند عطش روبرت مرداک را فرو بنشانند، او به قصد راه یافتن به جعبه کوچک جادویی، ماهواره تلویزیونی و شبکه کابلیSKYTV را در دهه 80 راه اندازی کرد که با وجود بداقبالی و شکستهای اولیه، بالاخره از آب و گل در آمد. او هم چنین مالک 64 درصد از سهام شبکه تلویزیونی star است که مرکز آن در هنگ کنگ قرار دارد. استراتژی روشن و واضح این شبکه تسخیر آسمانها به کمک مخابرات ماهواره ای در گستره ای به پهنای ژاپن تا ترکیه است، که تا کنون توانسته بخش عمده ای از بازارهای بزرگ چین و ژاپن را در دست بگیرد. در حال حاضر، 5 کانال تلویزیونی عمده جهان و از جمله BBCworld از همین شبکه ماهواره ای برای خاور میانه و آسیای شرقی پخش می شوند.
موفقیت مرداک در قاب کوچک، به او برای پا گذاشتن به قاب بزرگ هم انگیزه داد. در سال 1985 او با خریداری نیمی از سهام کمپانی سینمایی فاکس قرن بیستم، حق پخش بیش از 3000 فیلم سینمایی را صاحب شد. ولی گویا مالکیت تلویزیون های عمده، بیشتر به مذاق او خوش آمده بود که 2 سال بعد در 1987 موسسه تلویزیونی فاکس Fox را تاسیس کرد که تاکنون به چهارمین شبکه تلویزیونی برتر در ایالات متحده، بعد از ABC و CBS و MSNBC ... و یکی از شبکه های خبری تلویزیونی پربیننده در جهان تبدیل شده است. به این ترتیب، حالا دیگر مرداک صاحب بیش از 30 لیستگاه تلویزیونی در امریکاست و حدود نیمی از تلویزیونهای خانگی را در امریکا تغذیه می کند. در زمینه انتشارات مکتوب نیز او مالک 40 مجله پرفروش ایلات متحده است و از سال 1987، عمده ترین موسسه انتشاراتی امریکا (هارپراندراو) که اکنون به (هارپرکالینز) (Harpercallins) تغییر نام داده است، به دارایی های مرداک افزوده شدهاند.
اما در سالهای اخیر روبرت مرداک بشدت به صنعت سود آور ماهواره های تلویزیونی علاقه مند شده است و بخصوص در زمینه پوشش زنده رویدادهای ورزشی مانند مسابقات فوتبال و بسکتبال از این شبکه ها، سرمایه گذاری های کلان کرده است. اقبال گستره مردم جهان به چنین برنامه هایی و قابلیت مانور دادن روی شخصیت بازیکنان محبوب و پرداختن به مسائل خصوصی آنان می تواند سود سرشاری به جیب امسال مرداک سرازیر کند. استقبال مردم از چنین برنامه هایی، باعث شده است قرار گرفتن برنامه های ورزشی در قالب پول به ازای تماشا، بخوبی هم منافع مرداک و هم منافع آگهی دهندگان را تامین کند. این لقمه های چرب و دهانگیر، رقبای مرداک را هم به تکاپو وا داشته است و به همین دلیل، رقابت سختی میان او و رسانه دارهای بزرگ دیگر در گرفته است. از جمله در بازار اروپا که جز مرداک مدعیان بزرگی مانند شبکه BBC حضور دارند و بشدت نگران کم شدن نفوذ رسانه ای خود هستند.
نگرانی های مخالفان مرداک زمانی به اوج خود رسید که شبکه تلویزیونی ITV دیجیتال سال گذشته با ورشکستگی کامل مواجه شد و از صحنه رقابت رسانه ای بریتانیا کنار رفت. با حذف این شبکه SKY متعلق به مرداک توانست با خرید، دارایی های مادی و معنوی ITV دیجیتال جای آن را پر کند. این توسعه ناگهانی به SKY کمک کرد حق پخش انحصاری همه مسابقات ورزشی داخلی و خارجی و بخصوص فوتبال را از آن خود کند و این یعنی میلیونها نفر به بینندگان ثابت تلویزیون اضافه شدند. دلیل دیگر نگرانی انگلیسی ها انقلاب دیجیتالی در عرصه تلویزیون است. انگلستان امید دارد تا سال 2008 همه تلویزیونهای آنالوگ خاموش شده باشند و جای خود را به تلویزیونهای دیجیتال بدهند، اتفاقی که یک ماه پیش در برلین پایتخت آلمان افتاد. اما با پیشرفت روند دیجیتالی شدن تلویزیونها و در صورت حذف شبکه بزرگی مانند ITV، ممکن است حتی BBC هم نتواند در برابر غول ثروت و قدرت SKY تاب بیاورد و آن زمان باید منتظر استیلای مرداک بر همه رسانه های انگلستان بود. هر چند BBC امسال موفق ترین شبکه تلویزیونی در زمینه گسترش شبکه های دیجیتالی بوده است، اما اگر قرار باشد رقابت رسانه ای در بریتانیا صرفا به این شبکه و شبکه بزرگی مانند SKY محدود شود، آن وقت بعید نیست بازار آینده تلویزیون دیجیتال در انگلیس یکباره به چنگ مرداک بیاید.
BBC از پول دریافتی از بینندگان داخلی و بودجه دولتی تغذیه می شود، در برابر شبکه ثروتمندی مانند SKY که سود آن تنها در چهار ماهه نخست سال 2003، دو برابر کل بودجه سالانه BBC در سال پیش اعلام شده است، هیچ بختی برای رقابت نخواهد داشت.
بد نیست بدانید چندی پیش روزنامه تایمز که از رسانه های نزدیک به مرداک است، پیشنهاد کرد دیگر مردم انگلستان مجبور نباشند به BBC مالیات دهند؛ طرحی که سرو صدای زیادی به پا کرد و البته موافقانی را نیز همراه خود کرده بود. اما BBC که حیاتش بسته به پولی است که مردم انگلستان موظف به پرداخت آن هستند و این پیشنهاد را در تعارض با منافع خود می دید، از این حمله برآشفت و نهایتا با اعلام نتایج یک نظر سنجی که نشان می داد بیشتر مردم انگلیس از پرداخت پول به BBC راضی هستند این بحث موقتا فرونشست؛ اما منتقدان و روشتفکران انگلیسی که می دانند مرداک برای پول بیشتر و تسلط گسترده تر بر رسانه های امریکا از هیچ کاری فروگذار نمی کند، همچنان نگران اقدامات او هستند. یکی از آخرین نمونه های تلاش مرداک برای تسخیر همه چیز و همه کس، پیشنهاد تاسیس یک شبکه خصوصی در کرواسی با نام CTV بود، که چند وقت پیش به مقامات رسمی این کشور ارائه شد.
یا این اوصاف، مرداک یکی از آدمهایی است که در این دنیای بی حساب و کتاب مایملکشان فقط دلار و زمین و کارخانه و موسسات تجاری نیست. پولدارهای دنیای جدید با پولدارهای 100 سال پیش، از زمین تا آسمان فرق کرده اند. مرداک، یکی از این خر پول های دنیای امروز است که می خواهد مالک ذهن و فکر آدمها شود.
اینجوری است که آدم در قرن بیستم و یکم می تواند به معنای واقعی، مالک غول چراغ جادو باشد.
(هادی نیلی- روزنامه جام جم)

ريشه هاي يهودي مرداك
به گفته ريچارد اچ.کيورتيس ، سردبير نشريه واشنگتن ريپورت درباره مسايل خاورميانه ، «مرداك به دلايل تجاري ، تبعه امريکا شد.» کيت روپرت در 11مارس 1931در ملبورن استراليا به دنيا آمد.
کيورتيس نوشت: «پدر روپرت ، سر کيت مرداك ، ناشر روزنامه و مادرش يک يهودي ارتدکس بود اما مرداك هيچ وقت چنين مطالبي را در داستان زندگي خود ابراز نکرد.»
پدر مرداك با اليزابت جوي گرين ، دختر روپرت گرين ، در سال 1928 ازدواج کرد که حاصل آن يک پسر، کيت روپرت و 3دختر بود. کيت روپرت بعدها تصميم مي گيرد که از نام اول پدربزرگ مادري اش که يهودي بود، استفاده کند.
در سال 1984 مجله کندور نوشت: «سر کيت مرداك ، پدر روپرت از طريق ازدواج با ميمنت خود با دختر يک خانواده يهودي ثروتمند، نئي اليزابت جوي گرين ، شهرت و اعتبار زيادي را در جامعه استراليايي کسب کرد.
در پي اين ازدواج ، کيت مرداك از طريق خويشاوندان همسرش ، در کار خود از گزارشگري به مديريت روزنامه اي انگليسي ، ارتقاء مقام پيدا کرد.
از آن زمان به بعد او به قدر کافي پول در اختيار داشت که با آن اقتدار و سلطنت يک شواليه را براي خود در حيطههمه چیز در مورد رابرت مرداک یهودی زير نفوذ انگلستان بخرد: دو روزنامه در آدليد در جنوب استراليا و يک ايستگاه راديويي در يک شهر معدني دورافتاده.
به دلايلي ، مرداك هميشه سعي داشته اين حقيقت را که مادر مومن و معتقدش او را همچون يک يهودي پرورش داد، پنهان کند.»
اگرچه ممکن است مرداك تلاش کرده باشد که ريشه هاي يهودي خود را پنهان کند اما درباره حمايت صريح خود از صهيونيست هاي افراطي جناح راست مانند بنجامين نتانياهو و آريل شارون چيزي را پنهان نکرده است.
نتانياهو نويسنده کتاب «جنگ عليه ترور: چگونه غرب مي تواند در سال 1986 پيروز شود»، مفسر ثابت فاکس نيوز هست که متعلق به مرداك است.
جرج پاتاکي ، فرماندار نيويورک يک بار گفت: «هيچ روزنامه اي در ايالات متحده بيش از نيويورک پست (متعلق به مرداك)، حامي اسرائيل نيست.»
مرداك در تعدادي از مهمترين سازمان هاي صهيونيستي که براي او احترام خاصي قائلند، فعاليت دارد. اين سازمان ها که لري سيلوراستين ، فرانک لوي (کماندوي چکسلواکي الاصل سابق ارتش اسرائيل) و لوئيس ام.ايزنبرگ در آنها سمت هاي مهمي دارند، شامل ليگ ضدافترا، اتحاديه استيناف يهودي و موزه يهود در نيويورک - مرکز يادبود قربانيان کوره هاي آدم سوزي - است.
50 روز قبل از حملات 11 سپتامبر، املاک سيلوراستين و آمريکن وست فيلد متعلق به لوي ، اجاره 99 ساله مرکز تجارت جهاني را بدست مي آورند.
در 24 جولاي 2001 ، پورت اوتوريتي نيويورک و نيوجرسي ، کنترل مرکز تجارت جهاني را به طور اختصاصي ، در اختيار سيلوراستين و لوي قرار داد.
پس از آن ، اين دو نفر کنترل مجتمع 312/3 ميليون مترمربعي را که شامل ساختمان هاي اداري برج هاي دوقلو و 2ساختمان اداري 9 طبقه اي مي شد را نيز به دست گرفته و تمامي ورودي هاي مرکز تجارت جهاني را تحت کنترل خود درآوردند.
لوي مرکز خريدي به نام مال (Mall) را در مرکز تجارت جهاني اجاره کرد که حدود 130 هزارمترمربع مکان تجارتي را شامل مي شد.
6 هفته قبل از اين که برج هاي مرکز تجارت جهاني ويران شوند، پورت اوتوريتي مراحل اجاره دادن آنها را به مدت 99سال به لري سيلوراستين که 7 مرکز تجارت جهان را ساخته بود {که به طور مرموزي در ساعت 25/5 بعدازظهر روز 11سپتامبر با خاک يکسان شدند} تمام کرد.
پل گلدبرگر، در نشريه نيويورکر در تاريخ 20 مي 2002نوشت: « امريکن وست فيلد بخش امريکايي يک شرکت استراليايي که يکي از بزرگترين گردانندگان مراکز خريد در امريکا و دنياست همزمان مکان تجاري را در قسمت پايين مجتمع اجاره کرد.»
اين نشريه نوشت: «چنانچه ساختمان ها تخريب شوند سيلوراستين و وست فيلد حق بازسازي مجدد بناها را دارند و وست فيلد اجازه دارد مساحت مکان تجاري را تا 30 درصد افزايش دهد.»
سيلوراستين به خاطر خسارت تخريب مرکز تجارت جهاني و درآمدهاي پيش بيني شده آن ، 2/7 ميليارد دلار از بيمه ادعاي خسارت مي کند.
اين خسارت به خاطر اموالي است که او با پيش پرداختي به مبلغ 100 ميليون دلار وجه قرضي ، اجاره کرده بود؟!
دوستان صميمي
سام کلي ، روزنامه نگار کهنه کار امور خاورميانه در نشريه تايمز (يکي از اموال مطبوعاتي روپرت مرداك) درباره مرداك نوشته است: «مرداك ، دوست نزديک آريل شارون است.»
کلي ادامه داده است: «دوستي مرداك با نخست وزير اسرائيل موجب شده بود که کارمندان عالي رتبه در روزنامه ، شماره هاي مهم نشريه را بازنويسي کنند.
مديران اجرايي مرداك از اين که مبادا کاري کنند که باعث ناخشنودي او شود، وحشت دارند. يکبار موفق شدم با تعقيب و عکس برداشتن از واحد نظامي اسرائيلي که محمد الدوره ، پسر 12 ساله فلسطيني را به قتل رساند، خبر داغ کوتاهي تهيه کنم.
صحنه مرگ کودک 12 ساله در فيلم ثبت گرديده و به تصويري نمادين از درگيري ميان نظاميان اسرائيلي و فلسطيني ها تبديل شد اما از من در يک گفتگوي خصوصي خواسته شد که مطلب را بدون اشاره اي به مرگ کودک فلسطيني تهيه و ارايه کنم.
بعد از آن گفتگو، زبان در دهانم خشک شد و بناچار شغل خود را رها کردم.» در 15 اکتبر 1982، يک ماه پس از قتل عام هزاران فلسطيني آواره در اردوگاه هاي صبرا و شتيلا در شهر بيروت (جنايات جنگي اي که مستقيما به دستور شارون صورت گرفت) وزير دفاع اسرائيل با روپرت مرداك و ديگران جلسه اي تشکيل داد.
اينگونه که گزارش شده هدف از اين جلسه ، افزايش مستغلات تصرف شده او در کرانه باختري بوده است. ملاقات با شارون ، سفري را در يک تور مسافرتي براي ديدن مناطق ارتفاعات جولان ، کرانه باختري و آبادي هاي يهودي از فراز آسمان ، سوار بر هليکوپترهاي مسلح اسرائيلي ، براي مرداك و سردبيران او از نيويورک و لندن به همراه داشت.
مرداك در مراسم جمع آوري کمک مالي براي موزه يهود - مرکز يادبود قربانيان کوره هاي آدم سوزي 29آوريل - 2001گفت: «من هميشه به آينده اسرائيل معتقد بوده و از اهداف جامعه بين الملل يهود طرفداري کرده ام.»
به گفته مرداك ، نيوز کورپ که کمپاني رسانه اي جهاني اوست ، از آغاز «حامي و پشتيبان آرمان ملي يهود» بوده است. لري سيلوراستين که هنوز اجاره مرکز تجارت جهاني را بدست نياورده بود، مرداك را در جمع آوري کمک مالي همراهي کرد و درباره برنامه هاي رابرت مورگنتو (رئيس موزه يهود) براي توسعه موزه گفت : «من از شما حمايت خواهم کرد.... مادامي که آن را زير 110 طبقه اداره کنيد.»



:: موضوعات مرتبط: رابرت مرداک،امپراتور تباهي و فساد رسانه ای , ,
:: بازدید از این مطلب : 257
|
امتیاز مطلب : 28
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : سه شنبه 26 بهمن 1389 | نظرات ()